مورخان و غدیر
علامه امینی در صفحات ابتدایی مجموعه الغدیر چنین می نویسد: «با آن جهد و مشقتی که پیامبر در کیفیت زمانی و مکانی ابلاغ این امر در روز غدیر خم بر خود هموار فرمود، وقوع این واقعه طوری است که حتی دو نفر هم در آن اختلاف نتوانند داشت، هر چند بنا به اغراض و شائبه هایی که بر افراد آگاه و بینا پوشیده نیست، در مدلول و مفاد آن اختلاف کردند.»، (الغدیر، امینی شیخ عبد الحسین، مترجم واحدی محمد تقی، مرکز چاپ و نشر بنیاد بعثت، تهران-۱۳۸۶، چاپ اول، جلد اول، ص۶۶ )
سپس علامه نام تعدادی از عالمان بیان می کند که در اثر خود یا به میل باطنی یا به ناچار از غدیرخم سخن گفته اند، که ایشان آنها را در ۵ گروه طبقه بندی می کند و برای هر طبقه تعدادی قابل توجه را به عنوان نمونه ذکر می کند : ابتدا ۲۴ نفر از مورخان را نام می برد که واقعه غدیر خم را در آثار و کتب خود ثبت نموده اند که برای نمونه به چند تن از آنها اشاره می شود :
/ بلاذری (م۲۷۹) در انساب الاشراف / طبری(م۳۱۰) در کتابی مختص به این موضوع / جلال الدین سیوطی(م۹۱۱) در تعدادی از کتابهایش / نور الدین حلبی(م۱۰۴۴) در السیره الحلبیه
اولین منبع تاریخی که به غدیر خم اشاره میکند یعقوبی (م. ۲۸۴ هـ)، مورخ شیعه در نیمه دوم قرن سوم هجری، است.
چرا طبری مورخ، کتابی درباره غدیر نوشت؟
از قدیم این سوال بود که اگر داستان غدیر اتفاق افتاده، چرا مورخی مانند یعقوبی نقل کرده، اما طبری آن را روایت نکرده است. پاسخ به سادگی این است که به رغم آن که حدیث ولایت، در منابع بود، اما رهبران تندرو حنبلی در بغداد، چندان مایل به نشر این حدیث نبودند. به علاوه، شکل هایی از حدیث را روایت می کردند که عناصر انحرافی در آنها جای داده شده بود. مثلا گفته می شد، امام علی پیش از حج سال دهم یمن بوده، کسانی با او بد شدند، و وقتی نزد رسول آمدند و گلایه کردند، حضرت فرمود: من کنت مولاه … این داستان برابر روایت مشهور ساخته شده بود تا مساله را عادی جلوه دهند. یک نفر هم گفته بود که اساسا امام آن سال در یمن بود و به حج نیامد تا غدیری در کار باشد. وقتی این خبر به گوش محمد بن جریر طبری رسید، او تصمیم گرفت کتابی در طُرُق حدیث ولایت بنویسد و نوشت. طبری تمام طرق این روایت را گردآوری و یک کتاب دو جلدی نوشت. این کتاب به شهادت مورخان و محدثان، تا قرن هشتم هجری بوده و شمس الدین ذهبی در این قرن، آن را تلخیص کرده که سال هاست منتشر شده است. کتابی از استاد جعفریان منتشر شده است که گزارش های کسانی که کتاب را دیده و از آن نقل کرده اند را آورده و تمامی آنچه از آن در منابع بعدی نقل شده بود را ارائه کرده است. این مساله نشان می دهد طبری از این که غدیر را در تاریخ خود ننوشته، نگران مخالفت های دیگران بوده و از آنجایی که قصد داشته کتابی بنویسد که مقبول همگان باشد، از آوردن آن خودداری کرده است. این روشی معمول در میان برخی از مورخان است که ملاحظاتی دارند. همین که در بغداد متهم به تشیع شد، جنازه اش برای سه روز در زمین ماند، و این هم ناشی از رفتار عده ای تندرو از حنابله بغداد بود.
دیدگاه های یعقوبی و طبری در مسأله غدیر
طبری و یعقوبی، مبدأ سخنان پیامبر با امت خویش در مراسم حجه الوداع را، با مختصر تفاوتی، این گونه توصیف کرده اند که: حضرتش در روزی که مسلمانان در منی بودند، خطبه ای خواند بدین فحوا که: «خدا شاداب و خرم دارد روی بنده ای را که گفتار مرا بشنود و آن را فرا گیرد و نگهداری کند. سپس به کسی که آن را نشنیده است برساند، چه بسا فـقیهی که خود فقیه نیست و بسا رساننده فقهی به کسی که از خودش داناتر است» ، سپس امت را به حرمت ریختن خون هم کیشان خود دعوت کرد وپس از پایان مراسم قربانی، کنار زمزم ایستاد و گفت: «شاید شما دیگر مرا در چنین حالی که دارم و چنان حالی که شما دارید، دیدار نکنید، آیا می دانید این چه شهری است؟ و آیا می دانید این چه ماهی است؟ و آیا میدانید این چه روزی است؟ گفتند: آری این شهر حرام و ماه حرام و روز حرام است. گفت: همانا خدا خون ها و مال های شما را مانند حرام بودن این شهر شما و این ماه شما و این روز شما بر دیگر از شما حرام ساخته است. هان آیا رساندم؟ گفتند: آری. گفت: خدایا گواه باش؛ و از خدا بترسید و چیزهای مردم را کم ندهید و در زمین تبه کاری نکنید و هرکس نزد او سپرده ای باشد باید آن را برساند. سپس گفت: مردم در اسلام برابرند، مردم به یک اندازه کامل فرزند آدم و حوایند. عرب را بر غیر عرب و غیر عرب را بر عرب جز به پرهیزکاری و ترس از خداوند برتری نیست. هان آیا رساندم! گفتند: آری. گفت: نسب های خود را نزد من نیاورید بلکه عمل های خویش را پیش من آورید، مردم را چنین می گویم. هان آیا رساندم، گفتند: آری. گفت: خدایا گواه باش.
سپس گفت: هر خونی که در جاهلیت بوده است زیر پای من نهاده است و نخستین خونی که آن را فرو می نهم، خون آدم بن ربیعه بن حارث بن عبدالمطلب است. هان آیا رسانیدم؟ گفتند آری. گفت: خدایا گواه باش»(یعقوبی،١٣٦٦: ١. ٥٠٤ -٥٠٦؛ طبری،١٣٧٥: ٤. 1277)
هرچند، اختصار مطلب در کلام یعقوبی و تفصیل ماجرا، همراه با ارائه روایات متعدد در نزد طبری، نمیتواند نشانه اعتبار و برتری یکی از این دو نویسنده بر دیگری باشد، اما اشاره نداشتن طبری به جایگزینی امام علی در این بخش از کتابش، نشانگر آن است که طبری موضوعی را که سنی و شیعه بر آن اتفاق نظر دارند، حذف کرده است، بنابراین کتاب او نمیتواند سندیت تام داشته باشد.
در این زمان بود که مسلمانان به تناوب نزد علی شتافتند و امامت و وصایت را به او تبریک گفتند، رسول خدا ادامه داد که: «ای مردم اینک من پیشرو شمایم و شما سر حوض کوثر نزد من آیید و البته هنگامی که بر من درآیید در باره دو چیز سنگین از شما پرسش خواهم کرد. پس بنگرید که چگونه پس از من با آن دو رفتار می کنید. گفتند: ای پیامبر خدا آن دو چیز سنگین چیست؟ گفت: کتاب خدا و عترت من. اگر همواره به این دو ثقل تمسک جویید، نجات خواهید یافت » ، (تاریخ یعقوبی. ترجمه محمد ابراهیم آیتی. 1366، جلد 1، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی. ص. 508)
بدون تردید نباید تاریخ را به ستایش و ستیز آلوده کرد؛ اما بعضی از رویدادهای تاریخی نظیر حجه الوداع چنان آکنده از عواطف و هیجان است که قلم را نمی توان از مهار آن بازداشت. بی پرده باید بگوئیم که پیامبر نگران امنیت و حرمت آحاد جامعه بود و این دل نگرانی را در کلامش نشان می داد، وقتی می گفت: بدانید که خواسته ها و خون های شما را حرمتی است چون حرمت این روز تان، در این ماه حرام شما و این سرزمین مقدس تان! (ابن سعد، کاتب واقدی، ١٣٧٢، طبقات الکبری. ترجمه محمود مهدوی دامغانی. تهران: فرهنگ و اندیشه). بیم خویش را از نافرمانی و کج فهمی جماعتی در میان امت نو مسلمان بروز می داد و نیز پیش بینی خود را از فتنه هایی که ممکن است پس از رحلتش رخ دهد، به ظهور می رسانید. نگاهی گذرا به روایت های مختلف از غدیر، حاکی از این حقیقت است که پیامبر در پیوند با کتاب خدا، عترت را نیز متذکر شد تا از این رهگذر خویشاوندی و اهل بیت بودن علی را نیز به جماعت یادآور شود. امتیازی که برای خلیفه به حق رسول خدا، برتری مضاعف به همراه داشت.