
الف ) مادر حضرت زهرا؛
مادرِ فاطمه، خدیجه بنت خویلد بود. پدر خدیجه، خُوَیْلَد، رئیس طایفهٔ اَسَد، از طوایف قریش، بود. خدیجه پیش از اسلام از زنان برجستهٔ قریش بهشمار میرفت، تا جایی که وی را سرور زنان قریش میخواندند. وی دارایی فراوانی داشت و با آن بازرگانی میکرد.
پیامبر، بنابر درخواست عمویش، ابوطالب، عامل بازرگانی خدیجه در سرپرستی کاروانش به شام شد؛ و پس از آن با وی ازدواج کرد. بانو خدیجه، به هنگام ازدواج با پیامبر و به روایت اِبن سَعد از ابنعباس بیست و هشت ساله بودهاست.
(شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا ، صفحه ۲۱ – ۲۳)
با استناد به منابعی همچون بیهقی (از علمای بزرگ اهل سنت)، ابن عماد حنبلی، حاکم نیشابوری، ابن اسحاق، بلاذری و تعداد زیادی از علما و مورخین، سن خدیجه به هنگام ازدواج را حدود ۲۵ تا ۲۸ سال دانستهاند
(الصحیح من السیره، جلد ۱، صفحه ۱۲۶)
تعدادی از محققین شیعه از جمله جعفر مرتضی عاملی بر این عقیدهاند که خدیجه پیشتر با کسی ازدواج نکرده بود و اولین و تنها ازدواج او، ازدواج با پیامبر بود.
(بنات النبی ام ربائبه)
مورخانی همچون بلاذری و ابنسعد (کاتب واقدی) در قرن سوم، ابنعبدالبر در قرن پنجم، و ابنخلدون در قرن هشتم، حضرت خدیجه را اولین مسلمان معرفی کردهاند. برخی مورخان اجماع مسلمانان را بر این دانستهاند که حضرت خدیجه اولین ایمان آورنده به پیامبر اسلام بوده است.
(بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، جلد ۱، صفحه ۴۷۱.
ابنسعد، الطبقات الكبرى، ۱۴۱۰ق، جلد ۳، صفحه ۱۵.
ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، جلد ۲، صفحه ۵۴۶.
ابن خلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱۴۰۸ق، جلد ۲، صفحه ۴۱۰.
ابناثیر، الكامل، ۱۳۸۵ق، جلد ۲، صفحه ۵۷)
منابع همچنین در تعیین مصادیق السّابقون در اسلام، خدیجه سلام الله علیها و علی علیه السلام را اولین ایمانآورندگان برشمردهاند.
(مقریزی، امتاع الاسماء، ۱۴۲۰ق، جلد ۹، صفحه ۸۸ )
ب ) بارداری فرزند؛
دوران باردارى خدیجه، همزمان با دعوت آشکار پیامبر خدا بود. مشرکان قریش به آزار و اذیت او کمر بستند و زنان قریش از خدیجه کنارهگیرى کردند.
ج ) خدیجه مراقب فرزند خود؛
پس از تولد فاطمه، خدیجه سلام الله علیها پرستاری از او را شخصاً بهعهده گرفت و این برخلاف سنت معمول آن زمان بود که مردم مکه فرزندان تازه به دنیا آمدهٔ خود را به دایههایی از روستاها و بادیهنشینان اطراف میسپردند
او ایام کودکی را تحت حمایت والده خود در مکه و در دورانی که قریش مشکلات و رنجهای زیادی را برای پدرش بابت تبلیغ اسلام بهوجود آوردهبودند، گذراند.
د ) انس با مادر
فاطمه سلام الله عليها پنج سال و دو ماه از عمر مبارك خود را در كنار مادر سپرى كرد. پنج سال كه مملو بود از دنياى عاطفه و محبت بين اين مادر و فرزند،
انس فاطمه و خديجه از زمانى آغاز شد كه مادر نور فاطمه را در رحم خويش احساس كرد. آن زمان كه از شدت تنهائى (بدليل دورى كردن زنان قريش و بنى هاشم از او دلهره براى وجود مبارك رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مى رفت تا در درون خديجه عليهاالسلام صبر، گريبان چاك كند؛ صداى نازنين و آرامش بخش فاطمه مادر را آرام مى كرد. ارتباط و محبتى كه بين هيچ مادر و دخترى برقرار نبوده و نخواهد بود.
پهنه اين ارتباط عاطفى فقط به دوران باردارى خديجه عليها السلام محدود نشد؛ بلكه تا آخرين لحظات حيات ايشان ادامه داشت. آنچه را كه يك مادر در طول زندگى مى بايست به دختر خويش بياموزد، در اين پنج سال به فاطمه آموزش داد. و شايد گاهى نيز اين خديجه بود كه از درياى بى كران فاطمه بهره مى برد.
براى فهم بهتر آنچه كه ما آنرا كودكى در زمان حيات مادر مى ناميم؛ نظر به رويدادهاى تاريخى و شرايط حاكم بر آن مقطع زمانى لازم و ضرورى است؛ از پنج سال همراهى فاطمه سلام الله علیها با مادر، دو سال اول همراه با تنش و اضطراب مدام در شعب ابى طالب گذشت. و چهار سال بعد همراه بود با، آزرده خاطري هاى خديجه عليها السلام بخاطر عملكرد كفار و فشارهاى روانى حاكم بر خانه ى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كه همه و همه در روح لطيف و پراحساس دختر كوچك خانهى وحى و ارتباط او با مادر اثرگذار بود.
همين دوران كوتاه آنچنان عشقى از وجود مبارك مادر در دل فاطمه ايجاد كرده بود كه، سالها بعد از آن هرگاه نام خديجه در حضور فاطمه مى آمد، اشك از چشمان نازنين فاطمه جارى مى شد. بى تابي هاى فاطمه بعد از فوت خديجه نيز خود بيانگر اين وابستگى عاطفى فاطمه به مادر مى باشد.
ه ) حضرت زهرا در کنار بستر مرگ مادر
حضرت خدیجه، سه سال قبل از هجرت بیمار شد . و در پی این بیماری وفات یافت،
او در هنگام مرگ وصیت کرد و به پیامبر عرض کرد : یا رسول الله ! وصیت من این است که مواظب ایندختر باشید . و به فاطمه زهرا اشاره کرد . چون او بعد ازمن یتیم و غریب خواهد شد . پس مبادا کسى از زنان قریش به اوآزار برساند . مبادا کسى به صورتش سیلى بزند . مبادا کسى بر اوفریاد بکشد . مبادا کسى با او برخورد غیر ملایم و زنندهاى داشته باشد .
اما وصیت سوم را شرم مى کنم برایت بگویم . آن را به فاطمه عرض مى کنم تا او برایت بازگو کند . سپس فاطمه را فراخواند و به وى فرمود : “نور چشمم ! به پدرت رسول الله بگو :مادرم مى گوید : من از قبر در هراسم ; از تو مى خواهم مرا درلباسى که هنگام نزول وحى به تن داشتى ، کفن کنى”،
پس فاطمه زهرا از اتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر عرض کرد . پیامبر اکرم آن پیراهن را براى خدیجه فرستاد و او بسیار خوشحال شد.