بهائیت (بهاییت) در ایران
پیوند و همکاری بهائیت (بهاییت) با رژیم پهلوی از واقعیات آشکار تاریخ است. این همکاری و تعامل، که به نحو «فزاینده» تا آخرین لحظات عمر آن رژیم ادامه داشت، سابقهای حتی بیش از عمر سلطنت پهلوی داشت و به سالها پیش از کودتای سوم اسفند سال ۱۲۹۹ میرسید.
حبیب الله عینالملک، (پدر امیر عباس هویدا) از بهائیان سرشناس بود، پدرش میرزا رضا قناد شیرازی «از حواریون عباس افندی» بود که تا دم مرگ به وی ارادت داشت. وی در پاسخ درخواست مشاوره اردشیر جی که به دنبال صاحب منصب مناسبی برای کنترل اوضاع بود، رضاخان میرپنج را معرفی کرد. گفتنی است: ادیب السلطنه رادسر، رئیس شهربانی رضاخان، که ترور مشهور و نافرجام شهید مدرس در اوایل سلطنت رضاخان را به او نسبت میدهند، برادر زن همین عینالملک بود.
از اولین طلیعه تشکیل حکومت پهلوی میتوان ردپای بهائیان را که به دلیل ناخوشی از دولت قاجار بیمیل به تغییر رژیم نبودند، مشاهده کرد. به عنوان مثال میتوان از میرزا علیمحمد خان موقرالدوله، بهائی سرشناسی که در کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ نقش داشت، یاد کنیم. وی پس از کودتا نیز در کابینه سید ضیاءالدین طباطبایی، عضویت داشت. وی که از «افنان» یعنی خویشاوندان مادری علی محمد باب محسوب میشد، با عباس افندی و شوقی افندی نیز خویشی داشت. اهمیت موقرالدوله بین بهائیان تا آنجا است که عباس افندی در مکاتیب خود فصلی را به توصیف خدمات وی اختصاص داده است. دیگر نمود فعالیت سیاسی بهائیان، نقشی است که بعضی از بهائیان در شکست نهضت جنگل از خود نشان دادند. احسانالله خان دوستدار، چهره سرشناسی که در صفوف نهضت جنگل تفرقه انداخت و کودتای سرخ را علیه میرزا کوچک خان هدایت کرد، به یکی از خانوادههای سرشناس بهائی شهرستان ساری (خانواده دوستدار) تعلق داشت. سردار محیی عبدالحسین خان (معزالسلطان)، همدست او، از اعضای خاندان اکبر بود که برخی از اعضای آن، به ویژه میرزا کریم خان رشتی، به رابطه با اینتلیجنس سرویس انگلیس شهرت فراوان دارند. حداقل دو تن از برادران میرزا کریمخان رشتی و سردار محیی، سردار مبصرالملک و سعیدالملک، از بهائیان فعال بودند.
نفوذ بهائیان در دستگاه سیاسی رژیم پهلوی به حدی بود که حساسیت مراجع تقلید را برانگیخت و اعتراض رهبران روحانی و علمای بزرگی چون آیةالله بروجردی رحمت الله علیه و امام خمینی رحمت الله علیه را باعث شد. به عنوان مثال، امام خمینی در اعتراض به حمایتهای رژیم از بهائیان، طی اعلامیهای، خطاب به مردم چنین گفت:
اینجانب حسب وظیفه شرعیه به ملت ایران و مسلمانان جهان اعلام خطر میکنم. قرآن کریم و اسلام در خطر است. استقلال مملکت و اقتصاد در معرض قبضه صهیونیستهاست که در ایران به شکل حزب بهائی ظاهر شدند و مدتی نخواهد گذشت که با این سکوت مرگبار مسلمانان، تمام اقتصاد این مملکت را با تأیید عمال خود قبضه میکنند و ملت مسلمان را از هستی در تمام شئون ساقط میکنند. تلویزیون ایران، پایگاه جاسوسی یهود است و دولتها ناظر آن هستند و از آن تأیید میکنند. ملت مسلمان تا رفع این خطرها نشود، سکوت نمیکنند و اگر کسی سکوت کند، در پیشگاه خداوند قاهر، مسئول… است.
همکاری و همنوایی بهائیان با رژیم پهلوی به مرور نفوذ کمسابقه بهائیان در بدنه حکومتی را به ارمغان آورد. اوج این نفوذ در دوران نخست وزیری امیرعباس هویدا[1] رقم خورد تا حدی که علاوه بر نخست وزیر، چند تن از وزرای دولت، پزشک مخصوص شاه و تعدادی از امرای ارتش از جملهی بهائیان بودند. طبق اسناد ساواک، در سال ۱۳۵۱ تعداد ۱۱۲ تن از امرای ارتش، شهربانی و ژاندارمری از بهائیان بودند. بهائیان در مدت کوتاهی چنان رشد کردند و مشاغل حساس را به اشغال خود درآوردند که در کابینه هویدا 9 وزیر بهائی حضور داشتند.
ارتشبد عبدالکریم ایادی، پزشک مخصوص شاه و رئیس بهداری ارتش، عباس هویدا، نخست وزیر، منصور روحانی، وزیر آب و برق و نیز کشاورزی، عباس آرام، وزیر خارجه، سپهبد اسدالله صنیعی، آجودان مخصوص محمدرضا در زمان ولیعهدی و وزیر جنگ و نیز وزیر تولیدات کشاورزی و مواد مصرفی در زمان سلطنت وی، غلامرضا کیان پور، وزیر دادگستری، منوچهر تسلیمی، وزیر بازرگانی و اطلاعات، دکتر منوچهر شاهقلی، وزیر بهداری و علوم، هوشنگ نهاوندی، وزیر علوم،رئیس دانشگاه تهران و شیراز، رئیس دفتر فرح، سپهبد پرویز خسروانی، فرمانده ژاندارمری ناحیه مرکز در جریان کشتار ۱۵ خرداد 1342، آجودان فرح، معاون نخست وزیر و رئیس سازمان تربیت بدنی، دکتر شاپور راسخ، رئیس سازمان برنامه و بودجه، پرویز ثابتی، معاون سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواك)، ارتشبد جعفر شفقت، رئیس ستاد ارتش، سپهبد علیمحمد خادمی، رئیس هیات مدیره و مدیر عامل هواپیمایی ملی ایران «هما» و در رده های پایین تر:
مهتدی، از بهائیان کاشان (عضو دفتر مخصوص فرح پهلوی)، ایرج آهی (رئیس دفتر شهرام پهلوینیا پسر اشرف)، نویدی (معاون دکتر اقبال رئیس شرکت نفت)، ایرج وحیدی (معاون شهرسازی و مسکن)، منوچهر وحیدی برادر وی (معاون شهرسازی و مسکن)، مهندس مجد (معاون فنی وزارت کار)، پرتو اعظم (مدیر کل امور اجتماعی وزارت کار)، خانم نبیل (عضو دفتر دکتر نهاوندی)، هژبر یزدانی[2] (سرمایه دار)، حبیب ثابت[3] میلیونر مشهور، مشهور به ثابت پاسال (رئیس محفل ملی بهائیان ایران، صاحب پیشین رادیو تلویزیون و نیز مالک کارخانه پپسی کولا)، مهندس ارجمند (رئیس کارخانه ارج)، عباس رادمهر (رئیس کارگزینی بانک پارس) و مهدی میثاقیه (سرمایهدار و صاحب استودیو و بیمارستان میثاقیه) و… نیز از فعالان حوزه سیاسی مدعیان عدم دخالت در سیاست بودند.
پیشنهاد: قرن بدیع بهائیان چیست؟
این نفوذ سیاسی به نوبه خود باعث گسترش نفوذ بهائیان در اقتصاد کشور و پدیدار شدن غولهای اقتصادی وابسته به آنان گردید. به عنوان نمونه «حبیب ثابت پاسال» که از شغل رانندگی آغاز کرده بود، به ریاست هیأت مدیره شرکت (امنا)، عضو محفل روحانی بهائیان ایران، مدیر شرکت زمزم، نماینده فولکس واگن در ایران و مؤسس تلویزیون ایران رسید. وی در نامهای به محفل ملی بهائیان ایران متذکر شد که هدف اصلی از تشکیل تلویزیون در ایران ایجاد کار برای بهائیان و ایجاد امکاناتی برای نشر افکار و معارف بهائی بوده است.
با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی رحمت الله علیه و تشکیل نخستین جمهوری اسلامی مبتنی بر فقه شیعه، فرقه بهائیت با بحرانی بسیار سهمگین و «بی سابقه»، بلکه به گفته سخنگوی بهائیان در سال ۱۳۵۸ با «بدترین بحران» در طول تاریخ ۱۲۸ ساله خود مواجه شد.
دادستان کل انقلاب اسلامی در سال 1362 طی صدور اعلامیهای، از بازداشت چند تن از بهائیان به اتهام جاسوسی برای بیگانگان خبر داد و هر نوع فعالیت تشکیلاتی این فرقه را در کشور ممنوع و عضویت افراد در آن تشکیلات را جرم شمرد. محفل بهائیان در ایران نسبت به اعلامیه دادستانی فوراً واکنش نشان داد و در اعلامیهای که به طور گسترده منتشر کرد، به انتقاد شدید از اظهارات دادستان و دفاع از متهمان بهائی پرداخت و در عین حال، تشکیلات بهائیت در ایران را تعطیل اعلام کرد. متعاقب این اطلاعیه، تشکیلات بهائیت ایران طی بیانیهای اقدامات تبلیغی خود را تعطیل اعلام کرد.
حضور پررنگ بهائیان در مناصب دولتی، حساسیت اقشار مذهبی به ویژه علما و مراجع حوزه علمیه را در پی داشت. به جرئت میتوان گفت در بین رهبران مذهبی، بزرگترین مخالفت با بهائیت از سوی آیتالله بروجردی[4] مرجع تام شیعیان در دهه 30 و 40 انجام گرفت. ایشان علاوه بر تشویق طلاب و فضلای حوزه علمیه از جمله آیتالله صافی گلپایگانی و مرحوم علی دوانی به نگارش کتابهای علمی در اثبات عقاید شیعه و رد بهائیت و نیز اعزام فضلای حوزه به تبلیغ در مناطق نفوذ بهائیت، خود نیز با برگزاری جلسات متعدد سخنرانی دربارهی مهدویت و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از قول علمای اهل سنت و شیعه و رد نظرات بهائیان، سخن گفت. علاوه بر این به کرات از طریق مکاتبه و یا اعزام مرحوم فلسفی[5] به عنوان نماینده به دربار مراتب اعتراض خود به حضور پررنگ بهائیان در مدارج دولتی را گوشزد مینمود.
محفل ملی بهائیان تهران پس از واقعه ۱۵ خرداد 1342 و کشتاری که توسط رژیم پهلوی از مؤمنین به عمل آمد، نامه تشویقآمیزی به تیمسار سرتیپ پرویز خسروانی نوشت و طیّ آن، این قیام را “تجاوز اراذل و اوباش و رجاله” و “سوء عمل جهلای معروف به علم”! نامید.
در سال 1357 با تشدید مخالفتها و اعتراضات مردمی، که امواج سهمگین آن سلطنت پهلوی را به لرزه درمیآورد، خبر از وقوع انقلابی عظیم به رهبری امام خمینی رحمت الله علیه داد. لذا رهبران تشکیلاتی این فرقه احساس خطر کردند و با خروج از ایران به دامان سرکردگان غربی خود پناه بردند. دکتر ایادی از کسانی بود که قبل از شاه، ایران را ترک کرد.
با پیروزی انقلاب اسلامی این فرقه به یکباره تمام پشتوانه سابق خود را در کشور از دست داد و تمام آمال و آرزوهای جامعه بهائیت نقش برآب شد. به گفته یکی از سران بهائیت: «جامعه بهائی احساس میکند از جهات اداری، اجتماعی و مالی در حال مرگ است و با بدترین بحران در تاریخ ۱۲۸ سالهاش مواجه شده است.» بخشی قابل توجه از بهائیان که با پیروزی انقلاب اسلامی، نقشهها و وعدههای بیت العدل را بر باد میدیدند، اعتقاد خود را به این مسلک از دست داده و خانوادگی مسلمان شدند. برخی از نویسندگان از نقش اساسی تشکیلات بهائیت در سرنگونی دکتر مصدق سخن به میان آوردهاند.
بهائیت در ایران آمیخته با ترور و خشونت
یکی از بارزترین جلوههای رفتار سیاسی بهائیان در تاریخ این آیین، ورود ایشان به عرصه قتلهای سیاسی و فرقهای به خصوص در سالهای آخر دوره قاجار است. به نوشته فریدون آدمیت، بابیها در جریان شورشهای خود در دوران ناصری، با مردم و نیروهای دولتی رفتاری سبعانه داشتند و “اسیران جنگی” را «دست و پا میبریدند و به آتش میسوختند».
قتلهای انجام شده توسط بهائیان را میتوان به پنج گروه تقسیم کرد:
اول، قتلهای سیاسی؛
دوم، قتل برخی شخصیتهای مسلمان که تداوم حیات ایشان برای بهائیت مضر بود؛
سوم، قتل بابیان مخالف دستگاه میرزا حسینعلی نوری (به طور عمده ازلی ها)؛
چهارم، قتل بهائیانی که از برخی اسرار مطلع بودند یا به دلایلی تداوم حیات ایشان مصلحت نبود؛
پنجم، قتل بنا به اغراض شخصی سران فرقه بهائی.
اولین ترور رسمی و مشهور این فرقه چند سال قبل از اعلام مظهریت میرزا حسینعلی نوری صورت پذیرفت. بابیان در این ترور که بهاءالله نیز در آن نقش داشت، در سال 1268 قمری (۱۲۳۱شمسی) اقدام به قتل ناصرالدین شاه کردند که به دلیل عدم مهارت ضاربین، نافرجام ماند و به دستگیری گروهی از ایشان انجامید. عزیه خانم خواهر بهاءالله در نامه خود به عباس افندی از آمریت برادر خود در این واقعه پرده برمیدارد. به گفته وی، حسینعلی نوری (بهاءالله) ابتدا کریم خان مافی از بابیان مشهور را انتخاب نموده، پنجاه تومان نقد و اسب و شمشیر به همراه پیشکار خود را در اختیار او گذاشته، مأمور انجام این کار مینماید و ظاهراً وعده صدارت و سپهسالاری هم به او میدهد… اما او پول و اسب را گرفته و به اسلامبول میگریزد! سپس میرزا، جوان بابی پر شوری به نام محمدصادق تبریزی را به این کار میگمارد (به قول عزیه به قربانگاه میفرستد). پس از عدم توفیق میرزا در نقشه ترور، حدود 80 تن از بابیه کشته و کثیری بیخانمان و فراری میگردند و بعد هم جناب بهاء منکر اصل کار توسط خود می شود! عزیه خانم در نتیجهگیری از این موضوع خطاب به عبدالبهاء میگوید:
این اول بذر نفاق و فتنه بود که جناب اخوی کاشتند و پس از اشتعال نائره فساد، حاشا کرده به گردن دیگران گذاشتند.
از آن پس این رویه در ایران تداوم یافت و به ویژه در دوران انقلاب مشروطه و پس از آن، اوج گرفت. فعالیتهای تروریستی بهائیان در دوران انقلاب مشروطه و پس از آن با نام سردار محیی عبدالحسین خان معزالسلطان، احسانالله خان دوستدار، اسدالله خان ابوالفتحزاده، ابراهیم خان منشیزاده و محمدنظر خان مشکاتالممالک در پیوند است. جلسات آنان در خانه ابراهیم حکیمی (حکیمالملک)، نخست وزیر بعدی دوران پهلوی، برگزار میشد و بسیاری از اعضای آن بابی ازلی و تعدادی نیز بهائی بودند. در سال ۱۳۲۷ قمری (۱۲۸۸شمسی) ابوالفتحزاده و منشیزاده، به همراه زینالعابدین خان مستعانالملک، گروه تروریستی موسوم به کمیته جهانگیر تشکیل دادند. در جلسات این گروه بود که حکم مرگ شیخ فضل الله نوری صادر شد. دادستان این محکمه شیخ ابراهیم زنجانی بود که تحت تأثیر میرزا مهدی خان غفاری کاشی )وزیر همایون(، عضو فرقه بهائی بود.
از جمله ترورهای درون فرقهای بهائیت نیز میتوان به قتل میرزا اسدالله دیان اشاره داشت. میرزا اسدالله دیان کاتب کتاب بیان و سایر مکتوبات علیمحمد باب و از بابیان «حروف حی» بود و بسیاری از اسرار پیدایش بابیگری را میدانست. میرزا آقاخان کرمانی داماد میرزا یحیی صبح ازل مینویسد:
میرزا حسینعلی چون میرزا اسدالله دیان را مخل خود یافت، میرزا محمد مازندرانی پیشخدمت خود را فرستاده {و} او را مقتول ساخت.
از دیگر قتلهای درون فرقهای ایشان کشتن سه تن از طرفداران میرزا یحیی نوری در عکا بود. بهائیان عکا تصمیم گرفتند ایشان را از میان بردارند. آنان ابتدا خواستند این مأموریت را به نصیر بغدادی محول کنند، ولی بعد منصرف شدند؛ زیرا احضار نصیر از بیروت ممکن بود راز قتل را آشکار کند؛ لذا در سال ۱۲۸۸ قمری (۱۲۵۰ شمسی) هفت نفر از بهائیان به خانه افراد فوق در عکا ریختند و سید محمد اصفهانی و آقاجان کج کلاه و میرزا رضاقلی تفرشی را کشتند. حکومت عکا، بهاء و پسرانش، عباس و محمدعلی افندی، میرزا محمدقلی، برادر بهاء، و تمامی بهائیان عکا، از جمله قاتلین، را دستگیر کرد. بهاء و پسران و خویشانش شش روز زندانی بودند، سپس قاتلین شناخته شده و در دادگاه به حبسهای طولانی (۷ و ۱۵ سال) محکوم شدند.
از دیگر نمونههای قتل مخالفان توسط بهائیان میتوان به قتل سید ابوالحسن کلانتر سیرجان (۱۳۲4قمری) (۱۲۸۵شمسی) که منجر به شورش مردم سیرجان علیه بهائیان شد، قتل محمد فخار که به دستور محفل بهائیت در یزد انجام و پس از قتل، جسد وی سوزانده شد. و نیز به قتل یک خانواده شش نفری در سال ۱۳۲۸ در منطقه ابرقو که با دستور محفل بهائیت صورت گرفت میتوان اشاره داشت.
مجموعه مطالب بالا نشان میدهد که بهائیان علیرغم ادعای عدم دخالت در سیاست به هیچ روی از حضور فعال در این عرصه و استفاده از اهرمهای سیاسی و حتی نظامی در مواقع لزوم، فروگذار نکرده اند؛ و ادعای عدم دخالت در امور سیاسی و تمکین از حکومت، شعاری بیش نیست.
جمعیت و گستردگی بهائیت در ایران و جهان
آمار دقیقی از وضعیت جمعیتی بهائیان در دسترس منابع سرشماری و مجامع تحقیقاتی نیست. کارشناسان علت این امر را پراکندگی بهائیان در اکثر کشورهای جهان میپندارند. البته این اشکال در خصوص پیروان سایر ادیان نیز کم و بیش مشاهده میشود. هیچ یک از کشورهای جهان نمی توانند آمار دقیقی از پیروان ادیان مختلف در میان اتباع خود ارائه نمایند. تمام آمار ارائه شده در منابع اطلاعاتی، اعدادی تخمینی است. یکی از علل این امر وضعیت هواداران ادیان مختلف در کشورها است. بدیهی است در کشورهایی که پیروان یک دین مورد تحقیر و یا محدودیت های حکومتی یا مردمی هستند، به سادگی نمی توان آمار درستی تهیه نمود.
بر اساس تحقیقات مرکز اطلاعات مسیحیت – که دایرة المعارف مسیحیان جهان را منتشر می سازد- رشد بهائیان در مقایسه با سایر ادیان، از رقم بالاتری برخوردار بوده است. این برتری رشد از خلال آمارهای مقایسه ای جمعیت ادیان در دوره های 1985-1970 (1364-1349شمسی) و 2000-1990 (1379-1369شمسی) و با بررسی کلی طیف جمعیتی ادیان از 1970 تا 2010 (1389-1349شمسی) استخراج شده است. منابع جمعیت شناسی جهانی رقم تخمینی واحدی در خصوص جمعیت بهائیان جهان ارائه نکرده اند. در حالی که مرکز اطلاعات ادیان جهان رقم 3/7 میلیون نفر را برای بهائیان جهان در سال 2001 (1380شمسی) تخمین زده است. دانشنامه بریتانیکا 4/7 میلیون نفر را برای سال 2004 (1383شمسی) تخمین زده است. در همین حال، سازمان اطلاعات آمریکا (سیا) رقم 8/7 میلیون را برای 10 سال بعد یعنی سال 2010 (1389شمسی) تخمین زده است. این ها همه در حالی است که وب سایت انجمن ملی بهائیان آمریکا، جمعیت بهائیان را در سال 2013 (1392شمسی) در حدود 5 میلیون نفر تخمین زده است.[6]
بنابراین می توان گفت جمعیت بهائیان جهان در حال حاضر رقمی بین 5 تا 6 میلیون نفر است.
جمعیت بهائیان ایران
بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال 1385 کل جمعیت ایران 70495782 نفر که از این تعداد، 70097741 نفر مسلمان، 19823 نفر زردتشتی، 109415 نفر مسیحی، 9252 نفر کلیمی، 54234 نفر سایر ادیان و 205317 نفر اظهار نشده، است. به دلیل فقدان آمار رسمی بهائیان در ایران، عدد دقیقی در دست نیست. بر اساس مقایسه آمارهای منتشره از سوی مرکز آمار ایران، مجموع رقم ادیان اعلام نشده و سایر ادیان در ترکیب جمعیتی ایران در سال 1385 رقم 259000 نفر و در سال 1390 به رقم 315000 نفر بالغ شده است. به فرض خوش بینانه که نیمی از این افراد هواداران آیین بهائیت باشد به رقمی حدود 130 تا 160 هزار نفر در طی سال های 1385 تا 1390 می رسیم. این رقم با آمار ادعایی بیت العدل مبنی بر حضور 300000 بهائی در ایران هیچ تناسبی ندارد.
[1] امیرعباس هویدا (1297-1358 شمسی) یکی از نخستوزیران ایران در زمان حکومت محمدرضا پهلوی بود. وی 13 سال نخستوزیر بود. هویدا از طریق آشنایی با عبدالله انتظام و دوستی با حسنعلی منصور، پلههای ترقی را به سرعت طی کرد و در دولت منصور به وزارت دارایی منصوب شد. پس از ترور منصور با حکم گروه فداییان اسلام، وی با حکم محمدرضا پهلوی به عنوان نخستوزیر ایران منصوب شد و 13 سال در این پست ماند که طولانیترین دوران صدارت در پست نخستوزیری در تاریخ ایران بوده است. پدربزرگ او میرزا رضا قناد از بابیان مشهور و سپس از همراهان عبدالبهاء بود. بسیاری از محققان این مسئله و همچنین نفوذ پررنگ بهائیان در دستگاههای دولتی را که در زمان نخستوزیری وی اتفاق افتاد دلایل بهائی بودن هویدا میدانند. در مقابل برخی دیگر از نویسندگان این نسبت را انکار میکنند. در ماههای آخر عمر رژیم پهلوی، شاه برای ساکت کردن مردم، هویدا را به زندان انداخت و این امر باعث شد تا در دوران اوج انقلاب، برخلاف سایر شخصیتهای رژیم پهلوی، نتواند از کشور بگریزد. وی در ماههای اولین پیروزی انقلاب اعدام شد.
[2] هژبر یزدانی از جمله افراد کلیدی در صحنه اقتصاد ایران در قبل از انقلاب بود، او در سال 1331 با زنی بهائی به رسم بهائیان ازدواج کرد. در طول زندگی خود توانست در شریانهای مختلف اقتصادی کشور از جمله بانکداری صاحب نفوذ گردد. وی در زمان انقلاب در زندان بود اما با کمک چند بهائی از زندان فرار کرد و با گذرنامه جعلی به آمریکا، سپس به کاستاریکا رفت و با توجه به تجربهای که داشت به بانکداری روی آورد. وی در سال 1389 درگذشت.
[3] حبیب ثابت در سال 1282 شمسی در محله کلیمیهای تهران دیده به جهان گشود. اجداد او از یهودیان کاشان بودند و پدرش عبدالله، که شغل پارچهفروشی داشت، در اواسط عمر بهائیت گروید. اجداد مادری وی نیز بهائی بودند. ثابت سرمایهدار بزرگی بود که نفوذ زیادی در دستگاه حکومتی پهلوی یافت و از ثروتش برای گسترش بهائیت در جهان بهره برد. او املاک درباره حظیرةالقدس در تهران را خرید، اطراف زمینهای مشرقالاذکار در سوهانک تهران را دیوارکشی کرد و برای احداث محفل ملی بهائیان پاکستان، ساختِ ایوان مقام اعلی در جبل کَرمِل، حظیرةالقدس بهائیان در هندوستان، مشرقالاذکار در سانتیاگو (شیلی) و معابد بهائیان در مصر و استرالیا و اردن کمکهای مالی زیادی کرد. او عضو باشگاه لاینز (اداره اطلاعات، امنیت و آزادی ملت) و روتاری انگلستان بود.
[4] سید حسین طباطبایی بروجردی (1254-1340 شمسی) پس از گذراندن مقدمات علوم در سن 18 سالگی وارد اصفهان شد و از سیدحسن مدرس و آیتالله سید محمدباقر درچهای سطوح فقه و اصول و ادبیات عرب را آموخت. همچنین چندین سال از حکیم قشقائی و حکیم کاشانی حکمت و فلسفه و کلام و منطق آموخت و پس از 8 سال اقامت در اصفهان به نجف و پس از آن بیش از 30 سال در شهر خود بروجرد به تحقیق و تدریس پرداخت و فصل جدیدی از تاریخ بروجرد را رقم زد. وی سپس به قم رفت و دیری نگذشت که پس از فوت آیتالله حائری تدریجاً در راس اساتید بزرگ حوزه قم قرار گرفت و پس از فوت آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی، به مدت 15 سال تنها مرجع تقلید شیعیان جهان بود. مذاکرات آیتالله بروجردی با شیخ محمد شلتوت رئیس جامعهالازهر مصر نهایتاً باعث صدور فتوای رسمیت فقه شیعه و برقراری کرسی فقه شیعه در ردیف سایر فرق در دانشگاه الازهر مصر گردید. از بزرگترین فعالیتهای سیاسی ایشان مخالفتهای مکرر وی با نفوذ جریان بهائیت در ایران و تشویق طلاب و متدینین به تبلیغ و نگارش آثار علیه بهائیت بود.
[5] محمد تقی فلسفی (1287-1377 شمسی) واعظ مشهور و از شخصیت های مبارز انقلاب اسلامی است. وی به دلیل منبرها و مبارزات ضد دولت پهلوی و مواعظ مشهورش شناخته شده است. وی تحصیلات حوزوی را در تهران آغاز و در قم به پایان رساند و سپس در جرگه منبر و تبلیغ وارد شد. فلسفی با شکلگیری حزب توده در ایران به مبارزه با این گروه وابسته پرداخت. فلسفی چندین بار توسط حزب توده، مورد سوءقصد قرار گرفت. وی با اشاره آیتالله بروجردی از سال 1332 شمسی به طور مشخص به افشاگری علیه بهائیت پرداخت. سرانجام در 27 آذر 1377 شمسی و در سن 90 سالگی هنگام سخنرانی برای مبلغان دینی فوت کرد و در شهر ری حرم حضرت عبدالعظیم مدفون گردید.
[6] لازم به ذکر است دبیرخانه بیت العدل اعظم در سال 2020 نوشت: «بر اساس اطلاعات دریافتی از جوامع بهائی در سراسر جهان و بر اساس منابع معتبر خارجی، برآورد فعلی تعداد بهائیان در سراسر جهان حدود هشت میلیون است و بهائیان در بیش از 100000 محل زندگی می کنند.»