محرم

حر بن یزید ریاحی

دوام اسلام با عاشورای حسینی

عاشورا در دهمین روز محرم سال شصت و یک هجری یک نقطه در تاریخ و یا یک قضیه تاریخی نیست، پدیده ای است که منجر به بیداری و تحولات بشر است، و نمی توان منکر خروج آن از ظرف زمانی و مکانی خویش و گسترش آن به همه تاریخ شد. این گسترش اگرچه از حیث تأثیر مهم است و همواره مورد توجه پژوهشگران عرصه تحولات اجتماعی بوده است، اما کمتر به حوزه روش و بررسی واقعه از جهت پدیده تاریخی مربوط بوده است. برای رسیدن به یک چارچوب اطمینان بخش برای تحلیل وقایع آن دوران، بایستی پا را از حوادث سال شصت هجری از لحاظ زمانی و مکانی فراتر گذاشت و وارد گستره ای تاریخی و فراخ شد. فراخنایی به وسعت تاریخ بشر از هبوط تا قیامت.
عاشورا در زمانی رخ داد که حزب شیطان و انصار و یاران شان به مراحل موفقیت نهایی نزدیک شده بودند و خواب دفن دین و امامت و ولایت را می دیدند و اگر تثبیت می شدند، برای همیشه نام دین و اسلام را از صفحه زندگی بشر زدوده بودند.  قیام سیدالشهداء و یاران اندک او در آن شرایط سخت سرنوشت ساز تاریخی نه تنها راه را به رهروان نمایاند، که آنان را در این راه با خود همراه ساخت. وقایع عاشورا در دریای طوفان زده تاریخ هم چراغ هدایت شد و هم کشتی نجات.

شهادت امام حسین، تجلی و ظهور ولایت و امامت الهیه

کربلا صرفا یک اتفاق نیست. بلکه یک حادثه ای است که مبتنی بر سنت الهی و بر مبنای عهد الهی و صحنه ای برای تجلی و ظهور ولایت الهی و امامت معصومان و امامان و ادامه رد تاریخی پیامبران خدایی است. داستان ذبح عظیمی است که خداوند در داستان ابراهیم نبی بدان رضایت داد و قرار شد جایگزین ذبح اسماعیل شود. ادامه آزمایش الهی ذبح اسماعیل برای ابراهیم نبی و تبدیل آن به فدیه است، تا دین خداوند برقرار بماند و اساس دین اسلام با این خون پابرجا گردد. حافظ گوید:
مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ ، چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد

حر بن یزید ریاحی از دربار خلفای ظالم تا جنگ در رکاب رهبر آزادگان جهان

حر قبل از عاشورا یک نظامی خشک وابسته به رژیم منحوس معاویه و یزید است. او در دربار ابن زیاد خوش درخشیده است، از اسلام فقط خدمت به حاکمان دارد و چیزی از معرفت الهی در دل او نیست، اسلام او نیرنگ های معاویه، ایدئولوژی های کعب الاحبار و سخنان پوچ ابوهریره در عوالم عالم است. یک انسانی که به حکومت اسلام نمایان منافق، و فریب سقیفه، معتقد است و جز اعتقادات اسلام عثمانی و ابوسفیانی بهره ای از معارف الهی و امامت امامان معصوم نمی داند. اینک عاشورا می خواهد دنیا را متحول کند و طومار اسلام اموی و عثمانی را به هم بریزد، عاشورا قرار است طومار حزب شیطان را درهم بپیچد و نسخه ای درمانی برای لاعلاج های تاریخ ایجاد کند. قرار است عاشورا مرکز تحول شود و تاریخ به دو قسمت تقسیم گردد، قبل و بعد از عاشورا.
آن سرباز و افسر پا در رکاب حکومت های فاسد اینک در روز عاشورا تحول یافت. و عاشورا از او یک آزاده ساخت که در خدمت امام زمانش قرار گرفت. و سرش به هنگام شهادت در دستان ولی زمان و رهبر آزادگان جهان قرار داشت. چنین است که عاشورا مبدأی شد برای تحولات انسانی. تا اگر آزاده ای در جهان است و از ظلم و ستم و جهالت و نادانی به خشم آمد، به حسین نگاه کند و در دستان او حر شود. و در پیشگاه او راه تعالی انسانی را بپیماید و عزیز خدا گردد.

حر بن یزید ریاحی، سرلشکرِ موفقِ لشکرِ دشمن

تمامی عوامل ایجاد یک سردار موفق و یک سرلشکر پیروز جنگ که قپه های فراوانی از پیروزی ها بر سینه داشته باشد را حر مجموعا داشت. او انضباط نظامی گری را خوب بلد بود.
وقتی امام حسین علیه السلام از او خواست که از سد راه او کنار برود تا هم فرمان عبیدالله را رعایت کرده باشد و هم غضب الهی را بر خود نخرد، گفت فرمان فرمانده اش این است که حسین را رها نکند و نگذارد که جایی رود و او همان کار را دارد انجام می دهد. و هر چه امام اصرار کردند که راه خروج از مرزهای حکومت ابوسفیانی را بپیماید، و این سرزمین ملعون را ترک کند و به دیاری غیر از سرزمینهای حکومت اسلامی اموی برود، حر نگذاشت. چون او یک فرمانده دقیق و منظم و حرفه ای بود که در قلبش جز فرمان عبیدالله و حکومت چیز دیگری نبود. قلب و عقل او با حکومت یزیدی بود، نه چیز دیگری. نه اندیشه ای و نه احساسی، و نه اعتقادی و نه معرفتی.

حر و محرم

خب چگونه این تحول صورت گرفت و از یک دژخیم انسان آفرید؟ و از یک هیولا فرشته؟ راز آن در محرم است. محرم ماه انسان تراشی است. سنگ های بی ارزش در این ماه می توانند صیقل بخورند و تبدیل به یاقوت و زمرد شوند. ارواح خبیثه می توانند زلال گردند و از پلیدی ها به دور افتند و جوهری صاف را مالک شوند. محرم می تواند دگرگونی ایجاد کند. چرا که خون حسین می جوشد و هر که از این فرصت استفاده کند می تواند در لشگر انسانیت و پاکی ها و تمدن اسلامی ثبت نام کند و خود را از وحوش و سرشت پلیدش برهاند.
و چنین شد که سرباز حکومت اموی تصمیم گرفت که اخلاق درنده خویی را به کناری نهد و در کوی عشق به اخلاق حسنه و رفتار های دوست داشتنی بگراید. و در میدان تیر و نیزه و خون و درفش، او ورای همه زشتی های امویان به زیبایی های اسلام محمدی و امامت علوی تفکری کند، و در «م حر م»، حر شود.

الگوی بازگشت به حقیقت

حر الگوی توبه و حقیقت جویی است. او در آغاز برخورد با امام حسین علیه السلام چنین جایگاه وارسته ای نداشت و به گفته خودش مأمور بود و معذور! اما ادب و تواضع حر در مقابل سرور آزادگان جهان، سبب رهایی او شد. حر با ژرف بینی، حق را بر باطل ترجیح داد. پیشانی پشیمانی بر سجده گاه توبه فرود آورد. حر، جذاب ترین الگوی توبه برای خطا کاران است.
حر بن یزید ریاحی است که در ابتدا به درخواست ابن زیاد برای جنگ با امام حسین علیه السلام فراخوانده شده بود. اما در هنگام عزیمت به سمت سپاه امام حسین ندای درونی شنید که سبب شد تصمیم خود را برای جنگ با حسین بن علی علیهما السلام تغییر دهد. عبیدالله بن زیاد در روزی که از حرکت امام به سمت کوفه آگاه شد، حر بن یزید ریاحی را که یکی از بزرگان و رییس قبیله خود در کوفه بود به فرماندهی سپاهی که در حدود هزار نفر جنگجوی سواره داشت منصوب کرد. و برای جنگ با امام حسین علیه السلام رهسپار اردوگاه عمر بن سعد کرد.

توبۀ حر در اثنای عاشورا

عمر بن سعد که دستور داشت امام حسین علیه السلام را به قتل برساند در نزدیکی سپاهیان امام، اردوگاه خویش را برپا نهاد و سربازان خود را برای جنگ در دهمین روز محرم آماده می‌کرد. و حر در آخرین لحظات که می‌خواست با امام وارد جنگ شود از تصمیم خود صرف نظر کرد و به بهانه آب دادن به اسب خود از اردوگاه عمر بن سعد که فرمانده سپاه ابن زیاد در کربلا بود خارج شد. و به سرعت به نزد امام حسین و یاران باوفای آن حضرت رفت و با حفظ ادب و احترام در برابر پروردگار جهانیان توبه کرد و به سپاه امام پیوست.
آمده ام که با اجازه شما توبه کنم، بفرمایید توبه من پذیرفته است یا نه؟ امام حسین علیه السلام در جواب او فرمودند: البته توبه تو پذیرفته است.
راستی چرا پذیرفته نباشد؟ مگر باب رحمت الهی به روی یک انسان تائب بسته می شود؟ ابدا.

ولوله در سپاه یزید

حضور حر بن یزید ریاحی در لشکر یزید و ابن زیاد موجب قوت قلب ابن زیاد بود و بازگشت او به سوی امام حجت را بر لشکر تمام می کرد. بازگشت او مانند یک سرباز عادی نبود. نه کار آسانی بود و نه نتیجه کوچکی داشت. بلکه در شکستن روحیه لشکر مقابل و اتمام حجت بر لشکر مقابل بسیار مؤثر بود. بنابراین سلسله ای از اسارت ها و دلبستگی ها در این وجود قرار داشته است. ولی این فرد با یک سنجش وقتی خود را مخیر بین بهشت و جهنم می بیند بین دنیا و آخرت جهان آخرت را انتخاب نموده و از این قید ها و اسارت ها آزاد شده است. آخرت را انتخاب نموده و از اسارت به سنجش و از سنجش به حریت و از حریت به عبودیت رسیده است.
سپاه اندک امام حسین علیه السلام، یکی از بزرگترین سردار های آنها را به سوی خود آورد. کسی که اساسا نامزد امیری بود، حر بن یزید ریاحی. او آدم کوچکی نبود. بعد از عمر سعد شخصیت دوم در این لشکر، غیر از حر بن یزید ریاحی کسی نبود. مرد بسیار با شخصیت، و بعلاوه اولین کسی بود که با هزار سوار مامور این کار شده بود. ولی نیرو و جاذبه و ایمان و عمل، امر به معروف عملی امام حسین، حر بن یزید را، که روز اول شمشیر به روی امام کشیده بود، وادار به تسلیم کرد، توبه کرد.

دفاع حربن یزید ریاحی از امام حسین علیه السلام

این مرد رشید در مقابل مردم می ایستد. با آنها صحبت می کند. از آنجا که خودش کوفی است، با مردم کوفه موضوع دعوت را مطرح می کند. و می گوید: مردم! اتفاقا من خودم جزء کسانی که نامه نوشته بودند نیستم ولی شما و سران شما که اینجا هستند، همه کسانی هستید که به این مرد نامه نوشتید. او را به خانه خود دعوت کردید. به او وعده یاری دادید. روی چه اصلی، روی چه قانونی، روی چه مذهب و دینی اکنون با مهمان خودتان چنین رفتار می کنید؟!

اولین مانع حرکت امام حسین علیه السلام

واقعه کربلا با مرگ معاویه بن ابی‌سفیان در ۱۵ رجب سال ۶۰ ه.ق و شروع حاکمیت فرزندش یزید آغاز شد و با بازگرداندن اسیران کربلا به مدینه پایان یافت. حاکم مدینه تلاش کرد از امام حسین علیه السلام برای یزید بیعت بگیرد؛ از این رو حسین بن علی علیهما السلام برای گریز از بیعت، شبانه از مدینه خارج شدند و به طرف مکه حرکت کردند. در این سفر، خانواده امام حسین، شماری از بني‌هاشم و برخی از شیعیان ایشان را همراهی می‌کردند.
امام حسین حدود چهار ماه در مکه ماندند. در این مدت نامه ‌های دعوت اهالی کوفه به دست ایشان رسید. امام برای اطمینان از محتوای نامه‌ها مسلم بن عقیل را به سمت کوفه و سلیمان بن رزین را به سمت بصره فرستادند. با وجود احتمال ترور امام حسین در مکه به دست عاملان یزید و نیز دعوت کوفیان و تایید سفیر امام از درست بودن دعوت کوفیان، باعث شد امام در ۸ ذی‌الحجه سال 60 ه.ق راهی کوفه شوند.
ابن زیاد چون از حرکت امام حسین به سوی کوفه آگاه شد، حصین بن تمیم، رئیس شرطۀ (پلیس) خود را همراه با چهار هزار نفر مرد نظامی به «قادسیه» اعزام کرد تا منطقه را زیر نظر بگیرند و از عبور و مرور کسانی که در این مناطق در تردد بودند مطلع گردد. حر بن یزید ریاحی و هزار سرباز تحت امر او نیز بخشی از این لشکر چهار هزار نفری بود. او از سوی حصین بن تمیم برای جلوگیری از حرکت کاروان امام حسین به منطقه اعزام شده بودند.

حر بن یزید ریاحی، تحت فرمان عبیدالله بن زیاد

حر بن یزید و سپاهیانش به هنگام ظهر، در برابر امام حسین و یارانش قرار گرفت. امام حسین علیه السلام به یاران خود دستور دادند که سپاهیان حر و اسبان شان را سیراب کنند. هنگام ظهر، امام به مؤذن خود دستور داد تا اذان بگوید. چون هنگام اقامه نماز شد، امام حسین علیه السلام از همراهانشان خواستند که برگردند اما حر و همراهانش مانع شدند.
حر گفت: «شما را باید نزد عبیدالله بن زیاد ببرم!» حسین علیه السلام فرمودند: «به خدا سوگند به دنبال تو نخواهم آمد.» حر گفت: «من مأمور به جنگ با شما نیستم؛ ولی مأمورم از شما جدا نگردم تا شما را به کوفه ببرم، پس اگر شما از آمدن خودداری می‌کنید، راهی را در پیش گیرید که شما را نه به کوفه برساند و نه به مدینه؛ تا من نامه‌ای برای عبیدالله بنویسم؛ شما هم در صورت تمایل نامه‌ای به یزید بنویسید تا شاید این امر به عافیت و صلح منتهی گردد و در پیش من این کار بهتر است از آنکه به جنگ و ستیز با شما آلوده شوم.»

نامۀ عبیدالله برای حربن یزید ریاحی

پیک عبیدالله بن زیاد نامه‌ای برای حر آورد که در آن خطاب به حر نوشته شده بود: «چون نامه من به تو رسید و فرستاده من نزد تو آمد، بر حسین سخت گیر و او را فرود نیاور مگر در بیابان بی‌حصار و بدون آب. به فرستاده ام دستور داده‌ ام از تو جدا نگردد تا خبر انجام دادن فرمان مرا بیاورد، والسلام.»
حرّ، نامه ابن زیاد را برای امام خواند و حسین علیه السلام به او فرمودند: «بگذار در نینوا و یا غاضریه فرود آییم.» حر گفت: «ممکن نیست، زیرا عبیدالله آورنده نامه را بر من جاسوس گمارده است!». زهیر بن قین پیشنهاد داد که با حر و یارانش بجنگند چرا که با ملحق شدن دیگر سربازان عبیدالله کار سخت‌تر می‌شود امام در پاسخ فرمودند: «من آغاز کننده جنگ نخواهم بود.» سپس حرکت کردند تا به کربلا رسیدند. حُر و یارانش، جلوی کاروان امام ایستادند و آنان را از ادامه مسیر باز داشتند. حر بن یزید ریاحی نامه‌ای به عبیدالله بن زیاد نوشت و او را از فرود آمدن امام در این سرزمین با خبر ساخت.

اولین شهید عاشورا

در کربلا، عمر بن سعد، فرماندهی واحدهای قبائل تمیم و همْدان را به حر بن یزید ریاحی سپرده بود.
امام حسین پس از اقامه نماز صبح، صفوف نیروهای خود را منظم کرد. حسین علیه السلام برای اتمام حجت، سوار بر اسب شد و همراه با گروهی از یاران به سوی لشکر دشمن پیش رفت و آنان را موعظه نمود. پس از سخنان امام، زهیر بن قین آغاز به سخن کرد و از فضایل حسین بن علی علیهما السلام گفت و به موعظه پرداخت.
در روز دهم محرم (عاشورا) و پیش از آغاز نبرد، امام حسین برای مخالفانش سخنرانی کردند و موقعیت خود را به عنوان نوه پیامبر متذکر شدند. سپس کوفیان را به خاطر اینکه ابتدا دعوتش کردند اما بعد به او پشت کردند، ملامت کردند. خواسته او این بود که به وی اجازه خروج از کربلا داده شود. متعاقباً در پاسخ به او گفته شد که قبل از خروج از کربلا، باید با یزید بیعت کند. سخنان امام حسین، حر را به عکس‌العمل وا داشت. او تصمیم گرفت نیروهای ابن سعد را ترک کرده و به امام حسین ملحق شود.
آنطور که شیخ عباس قمی از ابوجعفر طبری نقل می‌کند، وقتی حر به سمت امام حسین و یارانش حرکت کرد ایشان ابتدا تصور کردند که حر به قصد جنگیدن با آنان پیش آمده ‌است؛ لکن حر وقتی به نزدیکی آنها رسید ایستاد و سپرش را انداخت، و سپاه امام حسین متوجه شدند که او برای جنگ نیامده ‌است. حر نزدیکتر شد و سلام کرد و گفتگویی میان او و امام حسین شکل گرفت.

مخیر میان بهشت و جهنم

در سنت شیعی و در توصیف ترتیب وقایع کربلا، از حر بعنوان نخستین کشته‌ شده از سپاه حسین یاد می‌شود. این باور بیشتر برگرفته از گزارش شیخ صدوق است که قبل از حر، شخص دیگری را بعنوان مقتول ذکر نکرده. برخلاف شیخ صدوق، اکثر مورخان افراد دیگری را ذکر کرده‌اند که قبل از حر در کربلا کشته شدند. اگرچه سخنان حر در موقعیتی که پشت امام حسین صف آرایی کرده بود، می‌تواند حاکی از آن باشد که او اولین کشته ‌شده سپاه امام حسین است.
در نظر بعضی از نویسندگان، سرنوشت حر «استثنائی» و «آموزنده» توصیف شده است و از او بعنوان «تنها کسی که در روز عاشورا، فاصله میان دوزخ و بهشت را طی ساعاتی کوتاه، درنوردید» یاد می‌کنند. همچنین سرگذشت حر را دلیلی بر اثبات ایده «آزادی انسان در انتخاب راه صحیح در زندگی» می‌دانند.
حر بن يزيد رياحي نزد امام رفت و گفت: «من نخستین كسي بودم كه راه را بر تو گرفتم. به من اجازه ده تا اولين كشته باشم، به امید اينكه در قیامت با جدت مصافحه كنم.» امام فرمود: «تو از كساني هستي كه خدا توبه آنها را پذيرفته است.» پس اولين كسي كه جلو افتاد و با سپاه دشمن مبارزه كرد حرّ بود.
او در زمان نبرد رجز مي خواند: «من حرّ هستم كه میزبان میهمان‌ هايم. شمشيرم را بر شما فرود مي آورم و از بهترين كسي كه ساکن سرزمین بلا شده است حمايت مي كنم. مي زنم شما را و باكي ندارم.»

امام حسین بر بالین حر

و سرانجام درحالی که همراه یکی از اصحاب امام حسین، زهیر بن قین، نبرد می‌کرد و رجز می‌خواند، احتمالاً اندکی پیش از غروب عاشورا، به خاک افتاد. پس از اتمام جنگ حرّ، امام حسین به میدان آمد، حرّ را برداشته نزد سپاه خود آورد. پیاده شد و سر او را بر دامن گرفت و با آستین گرد از رخسار وی پاک کرد و فرمود: «خوشا به سعادتت ای حرّ، تو آزاد مردی همان‌گونه که مادرت نامت را آزاد مرد گذاشت، آزاد مرد در دنیا و آخرت.»
هنوز رمقی برای حرّ باقی مانده بود، دیده باز کرد، سر خود را در دامن آن جناب دید، تبسمی کرد و گفت: یابن رسول الله از من راضی شدید؟ امام فرمودند: من از تو خشنودم، خدا از تو راضی باد. حرّ شاد شد و از دنیا رفت. و امام با اصحابش برای حرّ گریستند.

بعد حضرت این دو مصرع را انشاء فرمودند:
چه آزاد مردی است حرّ از تبار بنی ریاح، و چه آزاد مرد است او به هنگام رویارویی نیزه ها
او آزاد مردی است که امام را صدا کرد و صبحگاهان جانش را تقدیم نمود.
تمام سرهای شهدا را از بدن جدا کردند، مگر سر حر بن یزید ریاحی که بنی تمیم مانع شدند.

مرقد حربن یزید ریاحی

مرقد حر بن ریاحی کمی دورتر از حرم مطهر امام حسین در نزدیکی شهر کربلا و در روستای کمالیه واقع شده است. با اینکه او از قبیله خود (قبیله بنی اسد) جدا شده بود و در مقابل خاندانش به دفاع از کاروان فرزندان علی پرداخت، اما گروهی از طایفه حر مانع دفن او در کنار دیگر شهدای کربلا شدند و پیکر حر بن یزید ریاحی را در جایی به نام نواویس به خاک سپردند. قدمت بنای آرامگاه حر به دوران حکومت آل بویه می‌رسد. عضد الدوله دیلمی که امیر بزرگ خاندان آل بویه و قدرتمند ترین امیر شیعه در ایران بود، دستور ساخت مرقد حر بن ریاحی را در سال 370 هجری قمری داد. بعدها در زمان روی کار آمدن حکومت‌ های دیگر در ایران و عراق، بازسازی ‌های متعددی بر روی این بنا انجام گرفت.
شاه اسماعیل صفوی که به زیارت این بارگاه رفته بود، مجدداً بنای آن را در سال 914 (ه.ق) ساخت. علاوه بر آن، بار دیگر مرقد حر بن یزد ریاحی به دستور مادر آقا خان محلاتی در دوران حکومت قاجاریان مورد بازسازی و مرمت قرار گرفت. یک صحن قلعه مانند برای مرقد ساخته شد تا پناهگاه زائران در مقابل رهزنان باشد. تا سال 1330 قمری این بنا توسط افراد مختلف مورد تعمیر و بازسازی قرار گرفت. و نمای خارجی آن با کاشی کاری ‌های آبی و سفید مزین شد.
در طول تاریخ، دست‌کم دو خاندان به حر منسوب بوده‌اند: مستوفیان قزوین که حمدالله مستوفی تاریخ‌نگار مشهور از ایشان است. و آل حر در منطقۀ جبل عامل لبنان که یکی از مشهورترین ایشان، شیخ حر عاملی، صاحب کتاب مشهور «وسائل الشیعه» است.

در «زیارت ناحیه مقدّسه» ، آمده است :
سلام بر حُرّ بن یزید ریاحی !

مآخذ

ابن طاووس، علی، اقبال الاعمال، به کوشش جواد قیومی اصفهانی، قم، ۱۴۱۶ق.
ابوالفرج اصفهانی، علی، مقاتل الطالبیین، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق – ۱۹۴۹م.
ادیب‌الملک، عبدالعلی، سفر نامۀ عتبات، به کوشش مسعود گلزاری، تهران، ۱۳۶۴ش.
امین، محسن، اعیان الشیعة، بیروت، ۱۴۰۶ق / ۱۹۸۶م.
بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، ۱۴۱۷ق – ۱۹۹۶م.
جزایری، نعمت الله، الانوار النعمانیة، تبریز، ۱۳۷۹ق.
حسینی، احمد، مقدمه بر امل الآملِ حر عاملی، بغداد، ۱۳۸۵ق.
حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۹ش؛ همو، نزهة القلوب، به کوشش محمد دبیر سیاقی، تهران، ۱۳۳۶ش.
شهید اول، محمد، المزار، قم، ۱۴۱۰ق؛ طبری، تاریخ.
طوسی، محمد، رجال، به کوشش جواد قیومی اصفهانی، قم، ۱۴۱۵ق؛ عضدالملک.
قمی، عباس، سفینة البحار، تهران، ۱۴۱۴ق.
کلیدار، عبدالحسین، بغیة النبلاء فی تاریخ کربلاء، به کوشش عادل کلیدار، بغداد، مطبعة الارشاد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا