غدیر

حضور امیرالمومنین در حجه الوداع

بخش هفتم

حضرت علی علیه السلام در آغاز ماه ذیحجه الحرام، آخرین ماه سال دهم هجری از ماموریت یمن به سوى حجاز بازگشت، ایشان معاذ بن جبل را برای تعلیم احکام اسلامی در یمن باقی گذاشت. چون خبر رسیده بود که رسول خدا با انبوه مسلمانان در راه مکه است، حضرت على راه را به سوى مکه تغییر داد. حضرت على و همراهان به نزدیکی سرزمین مکه رسیدند. آن حضرت به علت شدت شوقی که برای دیدار پیامبر داشت, فرماندهی لشکر را به یکی از همراهان سپرد و سفارش کرد که بسیار مراقب اموال زکات و جزیه که همراه آن ها بود، باشد.

امیرالمومنین در آغازین روزهای ورود پیامبر به مکه، وارد این شهر مى شود و احرام حج مى بندد. رسول خدا آن حضرت را در آغوش کشید. حضرت على گزارش سفر را خدمت پیامبر عرضه کرد. پیامبر پرسید: برای حج چگونه قصد کرده اى؟ امیرالمومنین پاسخ داد: هنگام بستن احرام، گفتم: خدایا! نیت حج مى کنم به همان گونه که پیامبر نیت کرده است. پیامبر فرمود: من نیت حج مفرده نموده ام، نه حج تمتع. پس، از احرام خود خارج نشو، به سوى لشکریانت باز گرد و با آن ها به مکه وارد شو.( بحارالانوار، جلد 21، صفحه 384).

امام علی در مراسم حج

فخر رازی ادّعا مى كنند كه على بن ابى طالب هنگام حجّة الوداع در يمن بوده و به هنگام حضور رسول خدا در مناسك حجّ و مراجعت از مکّه، در كنار آن حضرت نبوده است. بنا بر اين تمام احادیثی كه درباره واقعه غدير خمّ (اين كه پيامبر خدا دست على را گرفت و او را به عنوان خلیفه و جانشین خود به مردم معرفی كرد و فرمود: «من كنت مولاه فهذا علي مولاه» دروغ محض است، چرا كه على در يمن بود.

ابن حجر مكّى نويسنده كتاب الصواعق المحرقه، اين ادّعا را مردود دانسته است. (الصواعق المحرقه: 25)

ملاّ على قاری در کتاب المرقاة مى نویسد: «نبود على عليه السلام در مكه كلامى باطل است؛ زیرا در تاریخ ثابت شده است كه على از يمن برگشته بود و در حجّة الوداع همراه رسول خدا حضور داشت.» (مرقاة المفاتيح في شرح مشكاة المصابيح: 5 / 574 ).

از طرفی در كتاب هاى صحيح ششگانه، مسندهاى اهل سنّت و منابع ديگر ـ آن جا كه واقعه خروج از احرام در حجّ را ذكر كرده اند ـ به اين مطلب تصريح كرده اند كه على عليه السلام در حجّة الوداع همراه رسول خدا بوده است.

از اين رو سخن فخر رازى كه على در آن زمان در يمن بوده است، از جهت ديگرى نشان گر صحّت حديث غدير بوده و بر امامت و خلافت امیرالمؤمنین عليه السلام دلالت كامل دارد.

غنائم جنگ یمن

اعتراض به تقسیم غنائم جنگ یمن مربوط به زمان حجه الوداع نیست، اعتراض برخی صحابه به تقسیم غنائم یمن که نشانه حسد و نفاق آنها نیز می باشد مربوط به سال 8 هجری و قبل از حجة الوداع می باشد و در آنجا نیز پیامبر اکرم فضائل امام علی و امامت ایشان بعد از خود را مطرح کردند. اما ماجرای غدیر بعد از حجة الوداع بود و ربطی به آن ماجرا ندارد.

طبق آنچه زینی دحلان مفتی مکه می گوید، حضرت حداقل دو مرتبه به یمن اعزام شدند: یکی سال هشتم بوده؛ یکی هم سال دهم که به سمت قبیله مذحج رفت و داستان آن ربطی به تقسیم غنائم ندارد. لذا ماجرای تقسیم غنائم مربوط به سال هشتم و بعد از فتح مکه می باشد، که ابتدا خالد بن ولید و سپس امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب به سمت یمن رفتند و آنجا را فتح کرده و غنائمی هم به دست آوردند. (المراجعات، شرف الدین، سید عبد الحسین، محقّق/ مصحّح: راضی، حسین، مجمع جهانی اهل البیت، قم، 1426هـ ق، چاپ دوم، ص 407 /  أعیان الشیعة، السید محسن الأمین، دارالتعارف، بیروت، 1406هـ ق، ج 1، ص 410.)

طبرانی در کتاب معجم اوسط بعد از این که قضایا را مطرح می کند، می نویسد که بریده می گوید: «خالد به من دستور داد که به مدینه برو و به پیغمبر خبر بده در رابطه با آنچه که علی انجام داده است. بریده می گوید: من وارد مدینه و داخل مسجد النبی شدم و تعدادی از صحابه هم دم در مسجد نشسته بودند، پیامبر نیز در منزل خود بود، وقتی آنها دلیل زودتر آمدن مرا فهمیدند، شروع به بد گویی از علی کردند و گفتند: ماجرا را به پیامبر بگو تا علی از چشم او بیافتد! پیامبر که کلام آنها می شنید غضبناک از خانه بیرون آمد و فرمود: مردم چرا از علی بد گویی می کنند! هر کس بر علی ایراد بگیرد بر من ایراد گرفته است، و هر کس از علی جدا شود از من جدا شده است؛ بی شک علی از سرشت من است و من از سرشت ابراهیم هستم و…». (المعجم الأوسط، الطبرانی، أبو القاسم سلیمان بن أحمد، محقّق/ مصحّح: طارق بن عوض الله بن محمد، الحسینی، عبد المحسن بن إبراهیم، دار الحرمین، قاهرة، 1415هـ ق، ج 6، ص 162، ح 6085.)

هیثمی و دیگران نیز این جریان را قبل از حرکت پیامبر اکرم و در مدینه ذکر کرده اند و حدیث غدیر را مربوط به بعد از حجة الوداع و درباره ولایت ایشان بیان کرده اند. (مجمع الزوائد و منبع الفوائد، الهیثمی، الهیثمی، نور الدین علی بن أبی بکر، محقّق/ مصحّح: حسام الدین القدسی، مکتبة القدسی، قاهرة، 1414هـ ق/ 1994م، ج 9، ص 128، باب قوله(ص): «من کنت مولاه فعلی مولاه»، ح 14610-14641.)

حتی اگر داستان تقسیم غنائم در سال دهم رخ داده باشد قطعا قبل از حرکت پیامبر از مدینه به سمت مکه و حجة الوداع بوده است و ماجرای غدیر خم هیچ ربطی به آن ندارد؛ زیرا طبق تصریح خود اهل سنت کسانی که از امیرالمؤمنین دل نگران شده بودند و شکایت از امیرالمؤمنین داشتند، به مدینه آمدند و در مسجد نبی مکرم، شکایت شان را از امیرالمؤمنین مطرح کردند و پیامبر اکرم سفارش به رفع کدورت از علی علیه السلام کردند.

واقدی می‌گوید:

پیامبر اسلام حضرت علی را در ماه رمضان سال دهم هجری، مامور تشکیل لشکری در سرزمین قباء کرد و ایشان لشکر را آماده نمود… عمر بن محمد بن عمر بن علی از پدرش نقل می‌کند که حضرت علی غنائم جنگی را جمع کرده و آن را به پنج دسته تقسیم نمود. در یکی از آنها نام سهم خمس را نوشته و در بین آنها قرعه انداخت و اولین سهم، سهم خمس درآمد. حضرت علی چیزی از سهم خمس به کسی نپرداخت، در حالی که فرماندهان قبل از ایشان، به اصحاب حاضر خویش از خمس می‌دادند. اصحاب مقداری از سهم خمس را از حضرت علی مطالبه نمودند، ولی حضرت از قبول خواسته آنان امتناع کردند و فرمودند: خمس را پیش پیامبر اکرم می‌برم تا اینکه خودشان در این باره نظر بدهند و رسول اکرم الآن در موسم حج تشریف دارند و ما ایشان را ملاقات می‌کنیم. حضرت علی خمس را با خودشان حمل کردند و زمانی که به قریه فتق رسیدند، برای رسیدن به محضر پیامبر اسلام عجله نمودند. لذا یکی از یاران خویش (ابورافع) را جانشین خود قرار داده و خمس را نیز به وی سپردند. در میان اموال خمس، لباس های یمنی پیچیده شده، چهار پایانی از غنائم و چهار پایانی از زکات وجود داشت. ابوسعید خدری -که در آن جنگ حضور داشت- می‌گوید: حضرت علی ما را از سوار شدن بر شتران زکات منع می‌کرد. اصحاب حضرت علی از ابورافع خواستند که از آن لباس های خمس در اختیار آنان قرار دهد و ابورافع به هر کدام از آنان دو لباس یمنی پوشانید. زمانی که لشکر در نزدیک مکه بود، حضرت علی از مکه خارج شدند و به استقبال آنان آمدند. در این هنگام لباس های خمس را بر تن اصحاب دیده و لباس‌ها را شناختند و به ابورافع گفتند که این لباس‌ها چیست؟ ابورافع در جواب گفت که لشکریان از من خواستند که این لباس‌ها را در اختیار آنان قرار دهم و از ترس اینکه اگر به خواسته آنان عمل نکنم، مورد شکایت واقع خواهم شد، لباس‌ها را به آنان دادم و چنین گمان کردم که این کار بر شما سخت نمی‌آید. چون فرماندهان قبل از شما چنین کاری را انجام می‌دادند. حضرت علی به ابورافع گفت: امتناع من از این کار را دیدی و با وجود اینکه حفظ خمس را به تو دستور داده بودم، لباس‌ها را به آنان اعطاء نمودی؟! ابوسعید می‌گوید: حضرت علی از پذیرش این امر امتناع کرده و حتی لباس‌ها را از تن برخی از لشکریان بیرون آوردند. اصحاب وقتی که به محضر پیامبر رسیدند، از عملکرد حضرت علی شکایت نمودند. (الواقدی، بی‏تا، 30: 1079)

نتیجه

نتیجه اینکه، طرح شکایت از حضرت علی در محضر رسول اکرم در سفر سوم یمن، بنابر قول اول، حداقل ده روز و بنابر قول دوم تقریبا هفت روز قبل از واقعه غدیر صورت گرفته است و روایاتی که جریان شکایت سپاه یمن را مطرح کرده‌اند، بیان داشته‌اند که پیامبر اسلام در همان مجلس شکایت و بدون هیچ فاصله زمانی، واکنش نشان داده و جواب شکایت‌کنندگان را در همان زمان و با صراحت و قاطعیّت تمام بیان کرده‌اند و هیچ مورد مبهمی در این خصوص باقی نمانده است تا اینکه در واقعه بعدی در صدد جبران آن آمده باشد. بنابراین دو قضیه شکایت سپاه یمن و غدیر خم به لحاظ زمانی هیچ ارتباطی باهم ندارند و هر کدام در مقطع زمانی خاص و مستقلی واقع شده‌اند.

علاوه بر اینکه زمان وقوع دو واقعه غدیر خم و شکایت سپاه یمن، با یکدیگر تطابق و تناسب ندارد، مکان وقوع آنها نیز یکی نیست. چه اینکه واقعه غدیر به نقل تمامی مورخین و محدثین، در منطقه‌ای بین مکه و مدینه واقع شده است، در حالی که برخی روایات، مکان قضیه شکایت را مدینه و برخی دیگر، مکه اعلام کرده‌اند.

تامّل در متن حدیث غدیر، ما را به این نتیجه رهنمون می‌سازد که این واقعه هیچ ارتباطی با قضیه شکایت سپاه یمن ندارد؛ زیرا اگر شکایت، موجب صدور حدیث غدیر بوده و سخنان پیامبر اسلام به منظور جواب دادن به شکایت های مطرح شده ایراد می‌گشت، لازم می‌شد که در محتوای حدیث غدیر به نوعی از شکایت حرف به میان بیاید و پیامبر اکرم مثلاً با اینگونه عبارات، به مردم بفرماید: «ای مردم! آنهایی که از علی شکایت کرده‌اند، حرفشان درست نیست. ای مردم! آنهایی که کینه علی در دل‏شان است، کارشان درست نیست. آنهایی که از علی رنجیده‌اند، کار درستی نکردند و لذا من کنت مولاه فعلیّ مولاه». حال آنکه به اعتراف منابع روایی و تاریخی اهل تسنن، حرفی از شکایت در متن حدیث غدیر به میان نیامده است؛ ولی در حدیث جیش یمن، عباراتی از رسول اکرم که حاوی کلمه شکایت است، مانند: «لاتشکوا علیّاً…» مشاهده می‌گردد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا