پاسخ به شبهات غدیر
واقعه تاریخی غدیر به ما چه ربطی دارد؟
هر رویداد تاریخی (خوب یا بد) در صورتی به ما مربوط میشود که آثار و عواقب آن با اعتقادات و علایق ما مرتبط باشد.
برای افرادیکه دین خاتم الانبیاء را پذیرفته اند و پایبندی به پایه های دین اسلام برایشان مهم است: از آن جهت که در این رویداد تاریخی با معرفی رسمی امامان الهی و جانشینان پیامبر تا روز قیامت و اصل امامت در دین:
- دین خاتم الانبیاء کامل گردیده (الیوم اکملت لکم دینکم: امروز دین شما را کامل گردانیدم) و
- نعمت هدایت الهی در حق بندگان تمام گشته (و أتممت علیکم نعمتی: و نعمت خودم را بر شما تمام نمودم) و
- پایه های اصول اسلام که مورد رضای خداست استوار گردید (و رضیت لکم الإسلام دینا: و اسلام را به عنوان دین مورد رضای خودم به شما عرضه کردم)،
غدیر و پرداختن به موضوعات غدیر نه تنها بیربط نیست، بلکه برایشان در درجه ی بالای اهمیت است.
اگر غدیر جایگاه معرفی امامت بوده است چرا امیرالمؤمنین در نهج البلاغه صراحتاً صحبتی از غدیر نکرده است؟
- هیچ فردی نگفته که کتاب نهج البلاغه کتاب تاریخی است و تمام وقایع اسلام در آن است. بنابراین حتی اگر هیچ اشاره صریح به غدیر در آن نباشد به معنای آن نیست که غدیر و اصل امامت جعلی است.
- کتاب نهج البلاغه توسط شخص امیرالمؤمنین تألیف نشده و تمام بیانات ایشان را در خود جمع نکرده است. بسیاری از احادیث معتبر امیرالمؤمنین هست که در نهج البلاغه نیست.
- اگر فردی بدون غرض عبارتهای خطبه های نهج البلاغه را مطالعه کند در بسیاری از خطبه ها، اشاره ی مستقیم و غیر مستقیم امیرالمؤمنین به حق الهی امامت ایشان را می یابد. مانند خطبه 2 که حضرت در زمان زمامداری خودشان میفرمایند: “لهم خصائص حق الولایة: تمام خصایص حق ولایت متعلق به ایشان (آل محمد علیهم السلام) است”، و در زمانیکه پس از سه خلیفه قبلی زمامداری امت به ایشان رسید فرمودند: “الآن إذ رجع الحق إلی أهله: اکنون زمانی است که حق به اهلش رسید”.
کلمه “مولا” در حدیث غدیر: “من کنت مولاه فهذا علی مولاه” به معنای دوست است نه سرپرست.
حتی اگر “مولا” را به معنای “دوست” ترجمه کنیم، بسیار روشن است که تمام افرادیکه پس از خاتم الأنبیاء به درِ خانه ی امیرالمؤمنین هجوم بردند، و به دختر پیامبر جسارت کردند و … پایبند به این دوستی نبوده و دشمنی آشکار خود را با امیرالمؤمنین، پیامبر، و خدای متعال به همگان نشان دادند و این دشمنی با خدا و رسول نشاندهنده ی مخالفت آن غاصبان با دستور الهی و ضلالت و گمراهی آنان است.
بعلاوه با مراجعه به خطبه غدیر، مشاهده میکنیم که منظور از “مولا” معنای “سرپرستی” منظور نظر بوده است، به دلایل زیر:
- پیامبر قبل از عبارت فوق از مردم پرسیدند:” معاشر الناس! من أولی بکم من أنفسکم؟ : ای مردم! چه کسی از خود شما به خودتان سزاوارتر است؟” و مردم پاسخ دادند:”الله و رسوله” یعنی: از دید مردم، خدا و رسولش حق ولایت (=سرپرستی) بر همه ی مردم دارند. بلافاصله بعد از اقرار مردم عبارت معروف ” من کنت مولاه فهذا علی مولاه ” را تکرار نمودند، که نشان میدهد خود پیامبر منظورشان از “مولا” حق سرپرستی بر امت بوده است نه فقط دوستی.
- در جای جای خطبه غدیر، علاوه بر کلمه ی “مولا”، پیامبر عبارتهای دیگری را در حق علی ابن ابیطالب به کار بردند که نشاندهنده ی حق ولایت و سرپرستی است. نظیر: امام (انما أکمل الله عزوجل دینکم بإمامته)، وصی (نبیکم خیر نبی، و وصیکم خیر وصی و بنوه خیر أوصیاء)، خلیفه (و خلیفتی فی امتی)، و أمیرالمؤمنین (کسی که امیر است بر مؤمنان)
- دوستیِ تنها نیاز به بیعت ندارد. در حالیکه پیامبر از جانب خدا به همه ی حاضرین دستور بیعت با امیرالمؤمنین دادند و به آنان امر کردند به ایشان با عنوان “امیرالمؤمنین” سلام کنند: (أنا آخذکم بالبیعة له عن الله عزوجل). بیعت و اقرار زبانی با معنای “سرپرستی” بیشتر سازگاری دارد. یعنی هیچ عاقلی نمیپذیرد که خدا سه روز امت را در بیابان نگه دارد، تا فقط بگویند ما قبول کردیم علی ع دوست ما باشد!
- در خلال خطبه، پیامبر به امت دستور تبعیت و اطاعت از شخص امیرالمؤمنین را دادند و این اطاعت و تبعیت یعنی “حق ولایت = سرپرستی”: “فاسمعوا لأمره تسلموا و أطیعوه تهتدوا و انتهوا إلیه ترشدوا: پس امر او را گوش کنید تاایمانتان سالم بماند و از او اطاعت کنید تا هدایت یابید و از آنچه شما را نهی میکند بپرهیزید تا رشد یابید.”
تجمع امت در غدیر خم برای توضیح احکام حج بوده نه امامت امیرالمؤمنین!
- اگر قرار بود پیامبر در آن تجمع، احکام حج را بیان کنند باید قبل ازبه جا آوردن و یا در حین حج این تجمع را به پا کنند نه پس از حج.
- بیان احکام حج، نیازی به بیعت گرفتن آن هم توسط تمام حاضرین و به مدت سه روز ندارد.
حق انتخاب حاکم جامعه با مردم است و مردم پس از پیامبر سراغ امیرالمؤمنین نرفتند!
مردم حق دارند در امور خودشان هر شخصی را میخواهند انتخاب کنند و یک سری امور خود را بر عهده اش بگذارند تا به عنوان نماینده مردم آن امور را برایشان انجام دهد. (مثل نماینده شورای روستا و شهر و …)
اما جایگاه امیرالمؤمنین که در غدیر به امر الهی به طور رسمی توسط پیامبر اعلام شد، معرفی امیرالمؤمنین به عنوان نماینده ی خدا، جانشین پیامبر و عهده دار جایگاه پیامبر بود. مسلما نماینده ی خدا باید توسط خود خدا انتخاب و معرفی شود. همانگونه که حق انتخاب فرستادگان الهی (انبیاء و رسولان) با خداست (الله اعلم حیث یجعل رسالته) و مردم حق انتخاب ندارند، اگر قرار باشد برای رسولان الهی جانشینانی معرفی شوند که مقامات رسولان الهی را بعد ازآنها عهده دار باشند، انتخاب و معرفی این اوصیاء نیز با خود خداست.
بنابراین مردم حق ندارند انتخاب خود را به خدا نسبت دهند و بگویند ما شخصی را به عنوان حاکم انتخاب میکنیم و آن حاکم را حاکم الهی بنامند. تا زمانیکه خود خدا حاکم معرفی نکند، آن حاکم، حاکم الهی نخواهد بود.
اگر مردم پس از پیامبر با فرض اینکه به اتفاق آراء شخصی را انتخاب نموده باشند(که این اتفاق آراء نبوده)، چون آن شخص توسط خدا انتخاب و معرفی نشده، نماینده و حاکم الهی نیست.
و اگر مردم پس از پیامبر، سراغ امیرالمؤمنین که از طرف خدا توسط پیامبر به عنوان حجت و امام الهی معرفی شده نرفتند، این منصب الهی از امیرالمؤمنین گرفته نشده، همانگونه که انکار انبیاء توسط کفار و مشرکین، منصب نبوت انبیاء را باطل نمیکند.
اگر دهها هزار نفر از امت، انتخاب امیرالمؤمنین را در غدیر شاهد بودند، پس چرا سراغ دیگران رفتند؟ مگر میشود این تعداد از امت مسئله به این مهمی را نادیده بگیرند؟
اولا: خود همان مردم باید توضیح دهند که چرا فرمان خدا و رسول را در مراجعه به امیرالمرمنین نادیده گرفتند و سراغ دیگران رفتند. اما همانگونه که در سایر دستورات الهی، نافرمانی امت دلیلی بر لغو و باطل شدن دستورات نیست، و نشاندهنده ی سرپیچی مردم است، در این مورد نیز نرفتن سراغ امیرالمؤمنین، باعث سلب مقامات او نمیشود.
ثانیا: اتفاقا طبق آیات قرآن، تعداد طرفداران انبیای الهی هم اندک بوده (و قلیل من عبادی الشکور، و ما آمن معه إلا قلیل، و…) و این تعداد اندک ایمان آورندگان به معنای باطل بودن دعوت انبیاء نیست. لذا اگر تعداد افرادیکه سراغ امیرالمؤمنین رفتند اندک باشد و سرپیچی کنندگان تعدادشان خیلی بیشتر باشد، حکم خدا در تعیین جانشین پیامبر تغییر نمیکند.
ثالثا: پس از انبیای قبلی هم امتها دچار اختلاف شدند و ظلم و تعدی به حقوق دیگران (بغیا بینهم) علت اختلاف بود.
رابعا: علت این سرپیچی امت از فرمانبرداری از امیرالمؤمنین نیز:
- جو خفقان ایجاد شده توسط حاکمان غاصب و ترس شاهدان غدیر از اعتراض و انکار غاصبان
- رسیدن به منافع و سیم و زر بیت المال و پستهای دنیوی برای اطرافیان و وابستگان دستگاه حاکم بود.