1-پدر مهربان
اصبغ بن نباته، صحابی عالی مقام امیرالمؤمنین، ماجرای رفته در آخرین روزهای حیات حضرت امیر را چنین بیان می کند:
چون ابن ملجم بر امیرالمؤمنین علی ضربت زد ما چند نفر از یاران، من و حارث بن عبد اللّه اعور و سوید بن غفله و گروهی دیگر، صبح زود به دیدن آن حضرت رفتیم، بر در خانه نشستیم و صدای گریه از خانه شنیدیم و ما نیز گریستیم، امام حسن مجتبی از خانه بیرون آمد و فرمود: امیرالمؤمنین می فرماید: به خانه های خود بروید. به جز من همه رفتند، و صدای گریه و ناله از منزل آن حضرت بلند شدند و من نیز گریه کردم، امام حسن بیرون آمدند و فرمودند: «مگر نگفتم بروید؟» عرض کردم: نه، به خدا سوگند ای پسر رسول خدا نفسم با من یاری نمی کند و پاهایم بار تنم را نمی کشد که بروم جز اینکه امیرالمؤمنین را ببینم. حضرت اندکی درنگ کردند و درون خانه رفتند، چیزی نگذشت که بیرون آمدند و به من فرمودند: «داخل شو»، پس بر امیرالمؤمنین وارد شدم. دیدم حضرت تکیه داده و دستمالی زرد بر سر مبارک بسته و از کثرت خونریزی رنگ چهره مبارکش به قدری زرد شده بود که نمی دانم صورت مبارکش زردتر بود یا دستمالی که به سر بسته بود. خود را به روی حضرت انداختم و او را بوسیدم و گریستم. به من فرمودند: «اصبغ! گریه مکن، به خدا سوگند به بهشت می روم»، عرض کردم: فدایت شوم به خدا سوگند می دانم که شما به بهشت می روید و همانا گریه من به خاطر آن است که شما را از دست می دهم. ای امیرالمؤمنین! فدایت شوم! یکی از احادیثی را که از رسول خدا شنیده ای برایم بازگو که من فکر کنم از این روز به بعد دیگر نتوانم از شما حدیثی بشنوم. فرمود: «آری ای اصبغ؛ روزی رسول خدا مرا فرا خواند و فرمود: ای علی برو به مسجد من، سپس بر منبر بالا می روی و مردم را به سوی خود فرا می خوانی، پس حمد و ثنای خدای عزّ و جلّ به جای می آوری و درود فراوان بر من می فرستی آنگاه می گویی: ای مردم، من فرستاده رسول خدا به سوی شما هستم، و ایشان به شما می فرماید: «آگاه باشید، لعنت خدا بر کسی که عاقّ والدینش شود و آگاه باشید! هر کس از مولای خود اطاعت نکند، لعنت خدا بر او باد! آگاه باشید هر کس اجر کسی را که اجیر کرده ندهد، لعنت خدا بر او باد! ، ای اصبغ، من آنچه را بدان حبیبم رسول خدا امر کرده بود، انجام دادم. کسی از انتهای مسجد برخاست و گفت: یا اباالحسن! سه عبارت را به نحو ایجاز و خلاصه گفتی، پس آنها را برای ما شرح بده، پس جوابی ندادم تا به محضر رسول خدا رسیدم و گفتم ماجرای آن مرد را.
1.1-پدر معنوی
در روایات مختلف هم آمده است که انسان دارای دو نوع پدر است. یکی آنکه باعث و منشأ تولّد و پیدایش انسان است و دیگری، آنکه عهده دار تربیت و کمال روحی و معنوی اوست. از پیامبر اکرم نقل شده است که فرمود: «أَنَا وَ عَلِیُّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّه» ؛ من و علی دو پدر این امّت هستیم.
در عالم خلقت پس از اینکه خداوند عالم کائنات را به خاطر حضرت رسول خلق کرد پس از سید کائنات جز امام علی، شخص دیگری را شایسته عنوان پدری این امت ندانست، پدری که با وجود تمامی جفای فرزندان خاطی، آنها را در مسیر ضلالت و گمراهی رها نکرد و زمانی که این فرزندان ناسپاس شمشیر بر فرق مبارک او زدند با محبت پدری دست بر سر امت کشید و برای نجات امت دست به دعا برداشت و شقّی امت که دست به قتل او برداشته بود را جز به گناه ضربت، قصاص نکرد.
اگر جان فشانی این پدر امت یعنی امام علی در طول تاریخ زندگیاش از کودکی تا در لیلهالمبیت و جنگ احزاب، و شهادت صدیقه زهرا سلام الله علیها، جنگ احد و خیبر و احزاب نبود، این امت واحده شکل نمىگرفت و از همینرو پیامبر او را در مقام ابوّتی همانند خود مطرح و معرفی میکند تا بیانگر جایگاه ایجادی آن حضرت همانند خود و حضرت ابراهیم باشد؛ چرا که امت با پدرانی چون این بزرگواران شکل گرفته و ایجاد شده است و نقش پدری امام علی و فرزندان شان هم در ایجاد است و هم در اصلاح امت.
و دیگر آنکه امت با پدر معنوی خود ارتباط فطری برقرار میکند و چنانکه اسلام با فطرت ارتباط مستقیم دارد (روم، آیه ۳۰) امت با پدر معنوی خویش این گونه ارتباط فطری خواهد داشت.
1.2-پدر مظلوم
اصبغ گفت: «علی دستم را گرفت و به من فرمود: «ای اصبغ! دستت را دراز کن، وقتی دستم را دراز کردم یکی از انگشتانم را دستشان گذاشتند و فرمودند: «اصبغ! رسول خدا به همین شکل یکی از انگشتان من را در دستشان گذاشتند و فرمودند: یا اباالحسن! بدان من و تو پدران این امّتیم، هر که را ما عاقّ کنیم، لعنت خدا بر او خواهد بود و بدان، من و تو مولای این امّتیم، هر کس از ما اطاعت نکند، لعنت خدا بر او خواهد بود. بدان من و تو اجیران این امّتیم و هر کس درباره اجرت ما ظلم کند، لعنت خدا بر او خواهد بود. سپس فرمودند: «آمین و من هم آمین گفتم.»
امام علی در آخرین ساعات از حیات پر برکتش، هنگام نقل ماجرای رفته، تأکید می فرمایند که: «من آنچه را که حبیبم رسول خدا(ص) به من امر فرموده بود، انجام دادم.»
1.3-عاقّ والدین نشویم
در نهمین روز از ماه صفر، در سال یازدهم هجری، یعنی نوزده روز مانده تا پایان عمر پیامبر اکرم، بلال حبشی را به سراغ علی می فرستند تا به نزد رسول خدا بیایند. بلال به سوی خانه علی می رود و ایشان را خبر می کند. وقتی علی نزد پیامبر آمدند و نشستند، حضرت به ایشان فرمودند:
اکنون جبرئیل نزد من بود و از سوی خداوند نامه ای برای من آورد. در این نامه آمده است که من تو را نزد مردم بفرستم تا پیامی را برای مردم بازگو کنی.» پیامبر پیام را به علی می گویند تا آن را برای مردم بیان کند.
بلال به همه مردم خبر می دهد تا در مسجد جمع شوند. علی وارد مسجد شده و چنان که پیامبر فرموده بودند، بر منبر نشستند و فرمودند:
آگاه باشید هر کس عاقّ پدر و مادرش شود، لعنت خدا بر او باد. آگاه باشید هر کس از مولای خود ببُرد (اطاعت نکند) لعنت خدا شامل حال او می شود. بدانید هر کس اجر و مزد کارگری را ندهد، لعنت خدا بر او باد. در این هنگام، عمر از جا برمی خیزد و رو به علی کرده و می گوید: سخنی سر بسته آوردی؛ آیا تفسیر و شرحی دارد؟ علی جواب می دهند: «خدا و رسولش بر تفسیر آن آگاهی بیشتری دارند. همگی به سراغ پیامبر می روند تا تفسیر پیام را بشنوند. پیامبر فرمودند:
«هر کس عاقّ والدینش شود، لعنت خدا بر او باد! بدانید که من و علی پدران این امّت هستیم. هر کس عاقّ ما شود، لعنت خدا بر او باد!»، (مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۶، ص۱۱، تهران، اسلامیه، چاپ بیست و سوم، ۱۳۸۵ق)
1.4-پدر نَسبی
خداوند انسان را به گونهای آفریده است که انسان تنها در محیط خانواده و آرامش حاصل از آن است که میتواند در مسیر تمدن سازی و مقدمه سازی برای تمدن صالحان و حکومت عدل جهانی حرکت کند و اگر خانوادهای نباشد تمرین برای بندگی و تمدن سازی و تبدیل شدن به امت نمونه یا امت وسطای قرآنی غیر ممکن خواهد بود. انسان تنها در خانه و در پناه ولایت پدری است که میتواند در مسیر تمدن سازی حرکت کند؛ چرا که گردن نهادن به ولایت پدر مقدمهای برای تمرین گردن نهادن به ولایت امام معصوم و انبیای الهی در زمین است و تا آدمی در خانه به ولایت پدر نرسد در اجتماع در برابر ولایت امام معصوم و اولی الامر خاضع نخواهد شد. ولایت پدر و جایگاه پدری به قدری برای درک ولایت امام معصوم و انبیای الهی لازم و ضروری است که حضرت رسول صلی الله علیه وآله بارها در سخنان گرانبهای خویش خطاب به امت اسلام و تمامی بشریت می فرمایند: «من و علی پدران امت هستیم».
در سوره احزاب آیه ۴۰ آمده است: «مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ»، محمّد پدر هیچ يك از مردان شما نيست. وقتی که پیامبر با همسر پسر خوانده اش (زید) ازدواج کرد، منافقان جوسازی کردند که حضرت با زن پسرش و به عبارت دیگر با عروسش ازدواج کرده است. به دنبال آن این آیه نازل شد که پیامبر پدر شما نیست. پس معلوم می شود که در این آیه، منظور از «پدر» پدر جسمانی و نسبی است و پیامبر احکام پدر جسمانی را ندارد.
اما در حدیث : «أنا وعَلِيٌّ أبَوا هذِهِ الامَّة» (كمال الدين و تمام النعمه: صفحه ۲۶۱ حدیث ۷ ) ، منظور از «پدر» سرپرست و پدر معنوی است. و همین یک حدیث از خاتم پیامبران در مورد جایگاه پدر کافی است تا بدانیم که پدر در امت بشری چه گوهر گران بها و تابناکی است.