تفسیر قرآن توسط حضرت علی علیه السلام
امام علی در دوران حیات پیامبر خدا، آیات نازل شده بر پیامبر را مینوشت و مصحف گردآوری شده توسط او شامل تفاسیر باطنی و تاویل برخی آیات قرآن میباشد

1-امام علی و تفسیر قرآن
امام علی در دوران حیات پیامبر خدا، آیات نازل شده بر پیامبر را مینوشت و مصحف گردآوری شده توسط او شامل تفاسیر باطنی و تاویل برخی آیات قرآن میباشد. امام همچنین وظیفه نگارش تعهدنامه ها و پیامهای پیامبر را عهدهدار بود. او همچنین اولین کسی بود که نقطه گذاری در قرآن را وضع کرد. امام علی از قاریان اصلی قرآن هم بود و قرائتی از او بر جای مانده که، به گفته برخی نویسندگان کتابهای قرائات قرآن، با قرائت حفص از عاصم یکی است. در باب تفسیر، علی در میان صحابه به عنوان بزرگتری مرجع تفسیر قرآن شناخته میشده است و بسیاری از روایات هرمنوتیکی او در تفاسیر شیعی و غیر شیعی استفاده شده است. در همین رابطه از امام نقل شده است که « «کتاب خدا آن است که به وسیله آن [حقایق] را ببینید، سخن بگویید و بشنوید. بخشهایی از آن از طریق بخشهای دیگر سخن میگوید، و بخشهایی از آن بر بخشهای دیگر گواهی میدهد». به نوشته ذهبی، ابن عباس، معروفترین مفسر قرآن در میان صحابه پیغمیر، در نزد امام علی تلمّذ میکرد.( قرشی، دانشنامه امام امیرالمومنین، ۱: ۱۰۸).
بنا به تعلیمات امام علی، قرآن وجوه گوناگونی دارد که برای درک تفصیلی آن باید از یک سو از سنّت کمک گرفت و از سوی دیگر باید به تفسیر خلاق فکری و معنوی خود رجوع کرد، زیرا قرآن مکتوبی است بین دو جلد که به زبان حرف نمیزند و بدون مترجم نمیتواند کارایی داشته باشد. در خطبه ای از نهج البلاغه، امام تأکید دارد که وحی قرار نیست عقل را به حاشیه براند یا جای آن را بگیرد بلکه کار وحی «کشف گنجینه های مدفون عقول» است. از این رو وحی و عقل مکمل یکدیگر میباشند.
دلیل اینکه امروزه کتاب مدونی به عنوان تفسیر از امیر مومنان به چشم نمیخورد و مطالب تفسیری علی در کتاب های حدیثی و لابلای روایات پراکنده می باشد این است که اوضاع سیاسی و اجتماعی آن روز به نحوی نبود که هر کسی بتواند در گرداگرد وجود امام حلقه بزند و تفسیر قرآن را بیاموزد، بلکه عده خاصی از یاران آن حضرت سینه خود را سپر کرده و توانستند تفسیر قرآن را از مولی الموحدین مستقیما فراگرفته و به نسل های بعد از خود انتقال دهند. آن هم به صورت نقل روایت که بعدها آرام آرام این کار توسعه یافت و روایت را با درایت درهم آمیختند و اخبار و احادیث تفسیری را به صورت مدون درآوردند. یکی از فعالیت های امیر مومنان در دوران خلفا؛ تفسیر قرآن و حل مشکلات بسیاری از آیات و تربیت شاگردانی مانند «عبدالله بن عباس» بود که بزرگترین مفسر اسلام ، در میان اصحاب به شمار میرفت».
1.1-مفسرین
محمد حسین ذهبی از ابن عباس نقل میکند: «چیزی از تفسیر یاد نگرفتم مگر از علی علیهالسّلام»، همچنین از ابونعیم در «الحلیه» نقل میکند که علی علیهالسّلام فرمود: «به خدا آیهای نازل نشده مگر این که میدانم کجا نازل شده، درباره چه چیزی نازل شده، و… چون خداوند به من قلب و فکری اندیشمند و زبانی جویا عطا کرده است»، همچنین از ابن مسعود نقل شده که گفت: « قرآن براساس هفت حرف نازل شده، و هر حرفی هم ظاهری دارد و باطنی؛ و علی علیهالسّلام به ظاهر و باطن آن آگاه بود». از عطا بن ابی رباح (یکی از بزرگان محدثان و فقهای اهل سنت ) سوال میکنند: آیا در میان اصحاب محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم عالمتر از علی بوده است؟ در پاسخ میگوید: «نه، به خدا کسی را عالمتر از علی نمیشناختم» همچنین « سعید بن جبیر» که به خاطر وفاداریش نسبت به امیر مومنان به دست حجاج شهید شد و خود یکی از مفسران به نام عصر تابعین و شیعی است، میگوید: «اذا ثبت لنا الشی ء عن علی لم نعدل عنه الی غیره»؛ «وقتی مطلبی از علی علیهالسّلام برای ما ثابت میشد، از آن عدول نمیکردیم. همچنین مرحوم کلینی در باب «انه کان شریکه فی العلم» (علی، شریک علم رسول خدا بود) آورده است: «… لم یعلم الله محمدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم علما الا و امره ان یعلمه علیا». «… خدا هیچ علمی را به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نیاموخت مگر این که او را فرمان داد تا آن علم را به علی علیهالسّلام بیاموزد»، (مجمع البیان، جلد ۱، صفحه ۷ / التفسیر والمفسرون، جلد ۱، صفحه ۹۰)
1.2-گواهی علی
به روال طبیعی و معمول امیرالمؤمنین در فهم آیات قرآن، باید سرآمد همگان باشد. این امر به صراحت در قرآن کریم ذکر شده است: خداوند رحیم در قرآن مجید، سوره رعد / آیه 43، می فرمایند: «وَ یقُولُ الَّذِینَ کفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَینِی وَ بَینَکمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتاب» ؛ «آن ها که کافر شدند می گویند: تو پیامبر نیستی! بگو: کافی است که خداوند، و کسی که علم کتاب (و آگاهی بر قرآن) نزد اوست، میان من و شما گواه باشند»
سوره رعد مکی است و بیان کلی آن، در جهت تبیین حقیقت قرآن و تأکید بر اینکه قرآن، نشان صدق رسالت است و نیز رویارویی با پندار مشرکان که آیات الهی را نشان صدق رسالت نمی دانستند و در پی معجزه های دیگر بودند، می باشد. این حقیقت با آیات آغازین سوره شروع، و در آیات میانی بدان تأکید، و در پایان آیه مورد بحث، نتیجه گیری می شود که تأکیدی است مجدد بر آن چه در آغاز آمده و تردیدی باقی نمی گذارد که مراد از کتاب، قرآن کریم است و عالم به این کتاب باید فردی آگاه و وارسته از امت باشد. از همان زمان، امام علی مصداق آیه «مَن عِندَهُ عِلمُ الکتابَ»، شناخته شده و رسول خدا در جهت بیان این آیه به این نکته تأکید کرده بود.( امالی، صدوق، جلد 3، صفحه 453 / شواهد التنزیل، حسکانی، جلد 1، صفحه 400).
در این مورد ابوسعید خدری روایتی از پیامبر نقل می کند و می گوید: درباره آیه: «قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکتابِ»، سؤال کردم، فرمود: «او وصی و جانشین برادرم سلیمان بود». عرض کردم: آیه: «قُلْ کفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَینِی وَ بَینَکمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ»، از چه کسی سخن می گوید و اشاره به کیست؟ فرمود: «او برادرم علی بن ابی طالب است»، (الاحتجاج علی اهل اللجاج، طبرسی، جلد 1 ، صفحه 159).
حاکم حسکانی از علمای اهل تسنن، شش روایت و سید هاشم بحرانی در تفسیر برهان، 17 روایت را در این زمینه ذکر کرده اند، اما برخی از مخالفان امام علی تلاش کردند تا معنای کتاب را تغییر دهند یا مصادیق دیگری برای آن بیابند؛ برای مثال مراد از کتاب را تورات بدانند و مصداق مَن عِندَهُ عِلمُ الکتَاب، را، عبدالله بن سلام. اما سعید بن جبیر مفسر بزرگ دوره تابعین در پرسش از آیه و این که آیا مصداق آن عبدالله بن سلام است، گفته است: «چگونه چنین تواند بود، در حالی که این سوره مکی است و عبدالله بن سلام بعد از هجرت و در مدینه اسلام آورده است». ابن عباس نیز معتقد است: مصداق: «مَن عِندَهُ عِلمُ الکتَاب»، علی بن ابی طالب است و نه جز او؛ چون اوست که تفسیر و تأویل، ناسخ و منسوخ و حلال و حرام این قرآن را می داند».
1.3-پیامبر توضیح داده اند
در روایتی از پیامبر اکرم آمده است:
«همانا قرآن بر هفت حرف نازل شده و هر حرف آن ظاهر و باطنی دارد، به راستی علم ظاهر و باطن آن تنها در نزد علی بن ابی طالب است»، (مناقب آل ابی طالب، جلد 2، صفحه 43).
ابی سعید خدری نیز روایت کرده است: نشسته بودیم و منتظر رسول خدا بودیم. پیامبر از یکی از خانه های زنان شان بیرون آمد. ما به پا خاستیم و همراه حضرت به راه افتادیم، در همین حال پاشنة کفش پیامبر پاره شد، علی بر جای ماند تا آن را بدوزد. پیامبر حرکت کرد و ما نیز همراه او به راه افتادیم. پس از آن ایستاد و منتظر علی شد. ما هم با او ایستادیم، پس در این حال فرمود: «در میان شما کسی است که برای تأویل قرآن نبرد می کند، همان سان که من برای تنزیل آن جنگیدم». ما گردن کشیدیم، ابوبکر و عمر در میان ما بودند (یعنی با این حرکت وانمود کردیم که یکی از آن دو است). پیامبر فرمود: «نه، کفشدوز است…». پس: آمدیم و علی را بر این امر مژده دادیم، گویی که از پیش آن را شنیده بود. (مسند، احمد بن حنبل، جلد 3، صفحه 501).