فاطمیه
- 3 ژانویه, 20210 306
حضرت زهرا سلام الله علیها و جنگ بدر
الف ) توصیف قرآن از جنگ بدر؛ يكي از حادثههايي كه در آيات متعدد قرآن به فرازهايي از آن حادثه…
- 2 ژانویه, 20210 801
حضرت زهرا سلام الله علیها در هجرت
همراهی فاطمه زهرا سلام الله علیها، با پدر در عبور از یکی از سخت ترین مراحل تکامل تاریخ اسلام، یعنی …
- 31 دسامبر, 20200 279
حضرت زهرا سلام الله علیها در مکه
الف ) ولادت؛ روایات پیرامون سال ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها، متعدد و مختلف است اما سه مورد پنج…
- 30 دسامبر, 20200 76
حضرت زهرا سلام الله علیها و مادر
الف ) مادر حضرت زهرا؛ مادرِ فاطمه، خدیجه بنت خویلد بود. پدر خدیجه، خُوَیْلَد، رئیس طایفهٔ اَسَد، از طوایف قریش،…
- 27 دسامبر, 20200 212
وصایای حضرت زهرا سلام الله علیها
امروز سیزدهم جمادی الاول و بنا بر بعضی اقوال تاریخ، مصادف با روز شهادت بانوی اول جهان اسلام و اسوه…
لحظات شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها
به دستور دخت فرزانه ي پیامبر، بسترش را در وسط اطاق افکندند و او پس از تدبیر امور خانه و آماده ساختن غذا براي کودکان عزیزش رو به قبله در بستر خویش آرمید و دست نازنین خویش را زیر صورت نورافشانش نهاد و در اندیشه فرورفت.
برخی نیز آورده اند که آن حضرت دو دخت ارجمند خویش « ام کلثوم» و « زینب» را به منزل برخی از بانوان بنی هاشم فرستاد تا نظاره گر فراق و لحظات پرکشیدن روح ملکوتی مام پرمهر خویش نباشند. و روشن است که این تدبیر به انگیزه ي مهر و محبت به آنان بود تا با نظاره بر مرگ مادر و پیکر سرد او صدمه ي بیشتري نبینند و سوگ مادر در آنها اثر کمتري بر جاي گذارد.
از برخی روایات نیز چنین دریافت می گردد که امیر مومنان به همراه دو فرزند ارجمندش حسن و حسین در واپسین ساعت توقف بانوي بانوان در این جهان، در منزل نبودند و گویی براي کاري خاص یا بخاطر شرایطی ویژه بیرون رفته بودند.
به هر حال آن دو فرزند گرانمایه ي فاطمه علیهاالسلام در آن لحظات آخرین زندگی مام پرفضیلت و پرمهرشان در کنار بسترش نبودند… و تنها اسماء در خدمت حضرتش بود. و بنا به دلالت برخی روایات « فضه » نیز که از شاگردان و کارگزاران خانه او بود در کنارش حضور داشت
لحظات آخرین فرارسید و از پی آن، شرایط پرواز روح ملکوتی برترین بانوي جهان هستی فراهم آمد. پرده هاي مادي یکسره کنار رفت و سالار بانوان نگاهی متفکرانه و عمیق به اطراف خویش افکند و فرمود:
السلام علی جبرئیل!
السلام علی رسول الله!
اللهم مع رسولک!
اللهم فی رضوانک و جوارك و دارك دارالسلام.
درود بر فرشته ي وحی!
سلام بر پیامبر رحمت و عدالت!
بار خدایا! مرا به همراه پیامبر گرانمایه ات برانگیز و غرق در مهر و خشنودیت ساز و در جوار رحمت و خانه ي مهر و منزلگاه سلامت و امنیت و آرامش خویش پناه ده.
آنگاه نیایشگرانه فرمود:
اترون مااري؟
آیا آنچه را من می نگرم شما نیز می بینید؟
پرسیدند: مگر شما چه می بینید؟
فرمود:
«… هذه مواکب اهل السموات و هذا جبرئیل و هذا رسول الله یقول: یا بنیه اقدمی، فما امامک خیر لک »
اینها انبوه انبوه از فرشتگان آسمان هستند و این نیز فرشته ي وحی است و آن هم پدر گرانمایه ام پیامبر که می فرماید: دخت سرفرازم نزد ما بشتاب که آنچه نزد ما داري براي تو از دنیا و تمامی ارزشهاي دنیوي بهتر و پسندیده تر است.
لحظاتی چشمان پرفروغ و حق نگر خویش را روي هم نهاد… و آنگاه گشود و فرمود: سلام بر تو اي دریافت دارنده ي جانها به فرمان خدا، هرچه زودتر روح مرا از این تن خاکی و زمینی برگیر اما آزرده ام مساز.
« الیک ربی لا الی النار » : سپس فرمود
«. بسوي تو روانم اي پروردگار پرمهر نه بسوي آتش »
سپس پلک دیدگان را روي هم نهاد، دستها و پاهاي خویش را دراز کرد و دریغ و درد که ریحانه ي پیامبر جهان را بدرود گفت.
اسماء گریبان پاره کرد و خود را بر روي پیکر مطهر بانوي بانوان افکند و او را بوسه باران ساخت و گفت:
بانوي من!
فاطمه جان!
هنگامی که بر پدر گرانقدرت وارد شدي، سلام گرم و خالصانه ي اسماء را بر آن وجود مقدس برسان.
و در همین شرایط غمبار بود که دو فرزند ارجمندش حسن و حسین وارد خانه شدند و مام پرمهر خویش را نگریستند که رو به سوي قبله و با شرایط خاصی گویی خفته است.
گفتند اسماء: مام پرمهر ما هیچگاه در این ساعتهاي روز نمی خوابید، چرا خفته است؟
پاسخ داد: اي فرزندان دلبند پیامبر! مادرتان نخوابیده است… بلکه… جهان را بدرود گفته است.
با شنیدن خبر این فاجعه ي هولناك حضرت حسن علیه السلام خود را بر پیکر مطهر مادر افکند و پاهاي او را بوسه باران ساخت و گفت
. یا اماه کلمینی قبل ان تفارق روحی بدنی :
جان مادر! پیش از آنکه جان از این کالبد خاکی بیرون رود با من سخن بگو.
و همینگونه حضرت حسین علیه السلام پاهاي مادر را می بویید و می گفت:
. یا اماه! انا ابنک الحسین!! کلمینی قبل ان یتصدع قلبی فاموت
مام گرانمایه ام!
من فرزند تو حسین هستم، مادر عزیز! پیش از آنکه قلبم بازایستد و از فشار اندوه شکافته شود و جهان را بدرود گویم، با من سخن بگو.
اسماء به آنان گفت، عزیزانم! هان اي فرزندان گرانمایه ي پیامبر. به سراغ پدرتان بروید و از مادرتان به او گزارش دهید… « »
حسن و حسین از خانه خارج شدند و هنگامی که به مسجد پیامبر نزدیک شدند تا پدر را در جریان بگذارند، دیگر گریه امانشان نداد و صداي ناله ي آنان طنین افکند.
گروهی از صحابه گرد آنان را گرفتند و دلیل گریه ي آنان را پرسیدند که گفتند او لیس قد ماتت امنا فاطمه
جهان را بدرود گفته است! « فاطمه » آخر مام پرمهر ما
امیر مومنان با شنیدن این خبر سهمگین به حالی افتاد که بر چهره ي مبارك به زمین خورد و فرمود:
بمن العزاء یا بنت محمد؟
« پس از این سوگ بزرگ و جبران ناپذیر، این دل را به چه کسی آرامش و تسلی بخشم اي دخت سرفراز محمد؟ »
و آنگاه به زحمت برخاست و دست دو فرزند خویش را برگرفت و رو به سوي خانه آمد.
« » در این مورد آورده اند که: امیر مومنان به همراه حسن و حسین وارد خانه شد و اسماء را نگریست که بر بالین دخت گرانمایه ي پیامبر نشسته و با چشمانی گریان زمزمه می کند.
هنگامی که چشم آن بزرگوار بر پیکر بی جان فاطمه افتاد، از شدت اندوه دست برد و عمامه از سر و عبا از دوش برگرفت وبر زمین افکند و در سوگ همتا و همسنگر بی نظیرش سخت به گریه افتاد.
آنگاه پرده از چهره ي نورافشان دخت پیامبر برگرفت، در کنارش نوشته اي یافت که چنین بود:
یا علی انا فاطمه بنت محمد… حنطنی و غسلنی و کفنی بالیل و صل علی، و ادفنی باللیل و لا تعلم احدا
علی جان! من فاطمه، دخت پیامبرم! خداي یکتا مرا به همسري تو مفتخر ساخت تا در این جهان و جهان دیگر به همراه تو وبراي تو باشم. تو از هر کس دیگر به من پرمهرتر و سزاوارتري. از این رو از تو می خواهم که مرا در دل شب غسل دهی و حنوط نمایی و کفن کنی و بر من نماز گذاري و مرا به خاك سپاري و هیچ یک از این بداندیشان را در جریان مگذاري. تو را به خدا می سپارم، درود و سلام گرم مرا به فرزندانم تا روز رستاخیز برسان.