امامت

مقتل شهادت امام حسن عسکری علیه السلام

علامه مجلسی رحمة الله علیه مقتل امام حسن عسکری علیه السلام را این‌گونه روایت کرده است:

در اول ربیع الاول، مُعتَمِد امام عسکری سلام الله علیه را خواست و زهر هلاهل را به امام خورانید[1]. زندان خانه‌ای که حضرت در آن زندگی می‌کرد، چهار اتاق داشت. به بهانه‌های مختلف مسئول امور فلان، طبیب و غیره، عده‌ای جاسوس در خانه امام بودند. در یکی از این اتاق‌ها دو عزیز زندگی می‌کردند؛ حضرت نرجس خاتون و حضرت عسکری ارواحنافداه. امام عسکری علیه السلام خادمی داشت که در تاریخ نام او «عَقید» یا «عقیل» آمده است.

   عقید می گوید: از اثر سم، رنگ صورت امام سبز شده بود. روز دوم، روز سوم تا روز هفتم گذشت. روز هشتم دیگر مصیبت امام به اوج خودش رسید.

    امام به من فرمود: «جا و رختخواب مرا پهن کن.» من نیز جا و رختخواب امام را آماده کردم. آقا نشستند و یک پارچه‌ای روی پای شریفشان که دراز کرده بودند، انداختند. فرمودند: عقید! آب بیاور تا من وضو بگیرم. عقید می‌گوید: آب را آوردم اما دیدم آقا نمی‌تواند این آب را خودش بریزد.

   به حضرت نرجس سلام الله علیه فرمودند: برایم آب بریز تا من وضو بگیرم. حضرت با حذف همه مقدمات شروع به وضو گرفتن کرد. سپس فرمود: یک کاسه آب بدهید تا من آب بخورم. تا من کاسه آب را به آقا دادم اینقدر دستان حضرت می‌لرزید که وقتی کاسه را به لبانش نزدیک می‌کرد، کاسه به دندان های شریفش می‌خورد.

   امام فرمود: عقید نمی خواهد! برو در آن اتاق و در را باز کن. گفتم: آقا جان! آخر کسی آن جا نیست. فرمودند: «چرا هست! برو آن جا».

   عقید می‌گوید: رفتم؛ دیدم یک آقازاده چهار یا پنج ساله‌ سر به سجده گذاشته و در حال تسبیح و تهلیل خداست. به ایشان سلام کردم. گفتم: امام عسکری علیه السلام احضارتان کردند. در حال گفت و گو بودم که حضرت نرجس خاتون وارد شد و دست این آقازاده را گرفت و کنار بستر حضرت عسکری علیه السلام آورد. حضرت عسکری علیه السلام تا ایشان را دید، فرمودند: «مَرحَبا بِسَیُدِ اَهلِ بَیتی؛ به! به! سلام به آقای اهل بیتم. پسرم کمی به من آب بده.»

   عقید می‌گوید: این آقازاده را دیدم این کاسه را آورد و کنار دهان پدر گرفت، پدر آهسته آهسته شروع به آب خوردن کرد. آب خوردن حضرت عسکری علیه السلام که تمام شد، دیدم این آقازاده پدر را در بستر قرار داد و روح عزیزش به آسمان روان شده است.


[1] هلاهل به زهرهایی گفته می شود که از مارهای سمّی گرفته می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا