
الف ) ضربت عمر؛
ابراهیم بن سیار نظام معتزلی (۱۶۰-۲۳۱) در کتاب «الوافی بالوفیات» می گوید:
عمر در روز اخذ بیعت برای ابی بکر، بر شکم فاطمه زد، او فرزندی که در رحم داشت و نام او را محسن نهاده بودند، سقط کرد.
(الوافی بالوفیات:، جلد ۶، صفحه ۱۷، شماره ۲۴۴۴; ملل و نحل شهرستانی، ص۵۷)
ذهبی در کتاب میزان الاعتدال در شرح حال ابن أبی دارم می نویسد:
احمد بن محمّد، معروف به ابن ابی دارم، محدث کوفی، متوفای سال ۳۵۷، کسی که محمّد بن أحمد بن حماد کوفی درباره او می گوید: “کان مستقیم الأمر، عامة دهره”: او در سراسر عمر خود پوینده راه راست بود. او با توجه به این موقعیت، نقل می کند که در محضر او این خبر خوانده شد: عمر لگدی بر فاطمه زد و او فرزندی که در رحم به نام محسن داشت سقط کرد،
(میزان الاعتدال، جلد ۳، صفحه ۴۵۹:”انّ عمر رفس فاطمة حتی أسقطت بمحسن”)
ب ) ضربت قنفذ؛
راوی گوید:
پس عمر به قنفذ بن عمر امر نمود که او را به تازیانه بزند پس قنفذ با تازیانه بر پشت او و بر پهلوهایش زد تا اینکه او را بی رمق نمود و آثار آن تازیانه ها بر جسم شریفش بر جای ماند و آن زدن، قویترین سبب در سقط جنین بود جنینی که پیامبر اکرم، او را محسن نامگذاری نموده بود.
(فيض كاشاني، نوادر الاخبار، تحقیق مهدی انصاری قمی، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۱ ش، ص ۱۸۳)
ج ) نارضایتی حضرت از آن دو؛
مطابق با آنچه در روایات آمده است ابوبکر به همراه عمر بن خطاب پس از واقعه هجوم و در حالی که حضرت زهرا در بستر بیماری بودند به عیادت آن حضرت آمدند و به ایشان سلام كردند، ولى آن حضرت روى خود را برگردانيد و پاسخ آنها را نداد. ابوبكر گفت: اى دختر پيامبر! ما آمدهايم تا رضايت شما را بدست آوريم از شما خواهش میكنيم كه ما را ببخشيد و از آن چه بر شما رسيده از ما درگذريد! زهرا سلام الله علیها فرمود: “شما اول جواب مرا بدهيد، آيا از پيامبر شنيديد كه درباره من فرمود: فاطمه پاره تن من است و من از او هستم. هر كه او را بيازارد مرا آزرده و هر كه مرا بيازارد خدا را آزرده است. هر كه پس از مرگم فاطمه را بيازارد، مانند آن است كه در زمان حياتم مرا آزرده است”.
آن دو گفتند: آرى شنيديم، آنگاه فاطمه فرمود: “پروردگارا! شاهد باش اين دو نفر مرا آزردند! با شما سخن نمیگويم تا پروردگارم را ملاقات كنم و از شما شكايت نمايم”،
(اعلام النساء، جلد ۳، صفحه ۱۲۱۴)
د ) نظر مستشرقین؛
عموم مستشرقین منابع مطالعاتی خود را از منابع اهل سنت انتخاب می کنند و محل مراجعات تحقیقی و پروهشی شان همان منابع تاریخی اهل سنت است ،
به نوشته یکی از این جمع پژوهشگران اروپایی نظرمی کنیم؛
دنیس سوفی مینویسد احادیثی که بر دخیلبودن فاطمه در رویدادهای پس از درگذشت پیامبر دلالت دارند، باوجود جانبدارانه بودنشان حاوی مقداری حقیقت هستند. بهایندلیل که اهل سنّت نتوانستند بهطور کامل آنچه را که بهوضوح برای بازسازی تاریخشان زیانآور بود محو کنند: این مسئله که فاطمه با ابوبکر بر سر ضبط خلافت و املاک پیامبر دعوا داشتهاست، اینکه فاطمه هیچگاه او را بهخاطر کارهایش نبخشید، و اینکه درگذشت او برای مدتی — احتمالاً بهخواست خود فاطمه — مخفی نگاه داشتهشد تا مانع سرپرستی ابوبکر از مراسم کفن و دفن فاطمه شود. چیزی که در این مورد کنایهآمیز است، این است که این پنجرهٔ کوچک به شخصیت فاطمه توسط اهل سنّت نادیده گرفتهشده یا کوچک شمردهشده، ولی توسط شیعیان بزرگ شده و بیش از اندازه روی آن تأکید شدهاست.
( Soufi, The Image of Fatima in Classical Muslim Thought, 206.)